استان آذربایجان غربی و ثروت های زیاد؟

 

  

اگر در همایش توسعه استان شرکت می کردید و فرصت ها و مزیت های استان را می دیدی و می شنیدی و بعد درجه عقب ماندگی استان را به ذهن می آوردی حتما سلولهای مغزت با هم دعوایشان می شد . مگر می شود استانی با اینهمه منابع در رتبه های آخر توسعه یافتگی قرار  گیرد . اما این واقیعت دارد . استان ما به اندازه بعضی از کشور ها اروپایی است ؛ با یک یا دو مزیت اش می توانست به اندازه انها رشد کند کار سختی هم نیست ما از مه اکنون که " اولین روز باقیمانده عمرمان است ""قبول یک دانشمند " – می توانیم حرکتی سازمان یافته را برای توسعه استان آغاز کنیم . اما از کجا آغاز کنیم و کدام حوزه را اول بکار بیاندازیم .

گروهی خواهند گفت بخش کشاورزی بالاترین حجم جذب نیروی انسانی رادارد . دیگری خواهد گفت آن ارزش افزوده اش کم است از معدن آغاز می کنیم . آن یکی می گوید مواد معدنی خام را فروختن که هنر نیست باید کارخانه ای باشد تا آنرا فراوری کند به صنعت بچسبید . (یکی دیگر می گوید از صنایع غذایی ، و آن یکی به 830 کیلومتر مزرعه اشاره می کند که همه فراموش کرده اند . یکی داد میزند مگر نیروی انسانی و ارزش افزوده صنایع های تک را نمی بینید که دنیا اکنون با ارزش افزوده بالا اقتصاد را کنترل می کند که صنایع های تک زیر بنای آن است .

و کسی می خندد و می گوید همه چیز می گویید الا شگردی که آذربایجان غربی هشت بهشت در هفت آسمان دارد و آن یکی قطب تجارت خارجی و دروازه اروپا را نشان می دهد که چگونه می توان  تبدیل به یک دوبی با کارگر بسیار عمیق تری شد.

ما برای استفاده ار این مزیت های منابع محدودی داریم . بنابراین هر گروه برای استفاده از منابع تلاش می کند و سر آخر کاسه منابع می شکند و هر کس تعداد محدودی که فقط می تواند اعتراض کارکنان هر بخش را خاموش کند بدست می آورد .

آیا اینهمه مزیت را کنار بگذاریم و فقط به یکی بپردازیم ؟ نه ! قطعا پاسخ منفی است ولی اگر همه را با هم بخوا هیم 1یش برنیم هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم . تنها راهش این است که مثل بازی دمینوعناصر را به گونه ای بچینیم که افتادن یکی و حرکتی منجر به افتادن و حرکت دیگر می شود .

تقویت دو بخش در استان آذربایجان غربی برای حرکت دادن سایر بخشها ضروری است یکی بخش بازرگانی و دیگری بخش رسانه ها .

این دو بخش در شکل گیری نگرش در توسعه ای بسیار اهمیت داشته و شاخص های شفاف و معقولی برای تصمیمات راهبردی ارائه می دهند .

بازرگانی ظرفیت و تحمل پذیری را بالا برده و ریسک پذیری را رواج می دهد و رسانه ها نقد پذیری انتظامی و امنیتی هم موثر بوده و تدبیر را جایگزین تصمیمات عجولانه و شتا بزده می نماید و رسانه ها با اطلاع رسانی و تحلیل  جریانات  افکار عمومی را نسبت  به پذیرش و آماده سازی  جهت انجام فعالیت های هماهنگ شکل می دهند .

رو یکرد بازرگانی در راهنمایی سر مایه گذاری و شکل گیری صنایع نقش مهمی داشته و از طرف دیگر حلقه های ارتباطی ما بین صنایع  مختلف را در جهت شکل گیری محصولات مشتری پسند تشکیل می دهد.

رسانه ها نیزدر ایجاد عزم عمومی برای توسعه استان و تبیین نقش هر فرد در فرایند توعه تلاش کرده و در جهت بهبود مدیریت بخشهای مختلف ،شناسایی ایدهای و اشخاصی توانمند و در نهایت شایستهگزینی مدیران نقش کلیدی ایفا می کنند .

وام‌واژه‌های ترکی معمول در فارسی کنونی

 

 

 من اکثر اوقات به زبانهای جهان فکر میکنم و میخواستم بدونم بعضی کلمات چگونه وارد زبان دیگرمیشود وآن افرادی که این واژه هاروتلفظ میکنن آیا هیچ خودشون میدونن این واژه ها از زبانهای دیگری وارده زبان خودشون شده؟   

 در اینجا چندی از واژه های ترکی که در فارسی استفاده میشه رو براتون میذارم تا استفاده کنید.

  • آبجی (معین) از آغا + باجی آغا = لفظی محترمانه در خطاب به بانوان؛ باجی= خواهر
  • اتاق/ اطاق (نجفی) (معین)
  • اُتراق: توقف چند روزه در سفر (معین)
  • اتو/ اُتوک: قطعه آهن ماله شکل که برای سوزاندن نخهای جای دوخت آن را با آتش داغ کنند و بر روی جامه فشار دهند. (کاشغری)
  • اجاق/ اُجَق (کاشغری) اوجاق (معین)
  • آچار (معین): وسیله گشودن / مفتاح از مصدر آچماق=باز کردن
  • آچمز (معین): اصطلاحی در شطرنج از مصدر آچماق/ مهره‌ای در شطرنج که اگر آن را حرکت دهند، شاه مات می‌شود.
  • آذوقه/ آزوقه (معین) (نجفی)، (کاشغری)
  • اردو ترکی/ مغولی (معین) (صفا) (کاشغری)محل استقرار سپاهیان، سپاه
  • آلاچیق الچوق (صفا) آلاجق آلاچق آلاجو (معین)
  • آلاخون از آلاخان، آلامان (معین)
  • الاغ (معین) الاق: ستور/ پیک (صفا) قاصد/ پیک/ اسب پیک (کاشغری)
  • آماج اَمج (کاشغری) آماج آماچ (معین)
  • ایل (معین) ترکی/ مغولی(صفا)
  • ایلات ایل + ات عربی
  • باتلاق (نجفی)
  • باشی (معین) پسوند بعضی از شغلها به معنی رییس؛ مانند آشپزباشی= سرآشپز
  • بشقاب (معین)
  • بیرق / بیدق (معین)
  • قشقایی از قشقا دارای خال سفید در پیشانی
  • تسمه تاسمه (معین)
  • تشک (معین) دؤشک (نجفی) تُشاک (کاشغری)
  • تغار (معین) در اصل به معنای خُرجین: چیزی که در آن گندم و جز آن بریزند/ جوال(کاشغری)
  • توتون/ تُتُن: دود (معین)
  • تومان(ده هزار) (معین) ترکی – مغولی (صفا)، از اصل سغدی[نیازمند منبع]
  • جار (معین)
  • جارچی (معین)
  • جرگه (معین): حلقه
  • جلو از جیلاو (معین و دهخدا) frāz پهلوی (مکنزی)
  • جوخه: واحد نظامی هشت نفری (معین)
  • چارق (معین)
  • چاق چاغ (معین) frabīh پهلوی (مکنزی)
  • چاقو: کارد kārd پهلوی (مکنزی)
  • چاکر (معین)
  • چالش (نجفی) جنگ
  • چپاول (معین)
  • چپق (معین)
  • چکمه (معین)
  • چگور/ چوگور/ چُگُر (معین)
  • چلاق/ چولاق (معین)چُلَق: بریده‌دست، تباه‌دست (کاشغری)
  • چماق/ چوماق (معین) چُمَق: عصا (کاشغری)
  • چمباتمه چونقاتیمه (معین)
  • چی: پسوند نسبت و اتصاف (معین) مانند تماشاچی/ درشکه‌چی
  • خان به معنی رئیس . امیر. بزرگ.اما خان به معنی خانه فارسی است.(معین)
  • خانم ترکی (معین) ترکی- مغولی (صفا)
  • خورجین از هؤرجین اَرجی (کاشغری) معادل bārjāmag, paywāsag پهلوی (مکنزی)
  • دُلمه
  • دوقلو (معین) (نجفی)
  • زگیل سِگِل
  • ساچمه (معین)
  • سراغ سراق از مصدر سوروشماق: پرس وجو
  • سنجاق (معین)
  • سنجاقک ترکی + فارسی (معین)
  • سورتمه (معین) از مصدر سؤرؤتماق= روی زمین کشیدن
  • سوغات ترکی - مغولی (معین) (نجفی)
  • شلاق: تازیانه ترکی- مغولی (معین)
  • شیشلیک (معین) شیش= سیخ کباب (کاشغری)
  • غازایاقی قازایاغی غازیاقی: گیاه (معین)
  • قاب: ظرف (معین)
  • قابلمه (معین)
  • قاپ: استخوان شتالنگ که برای قمار و بازی به کار می‌رود. (معین)
  • قاچاق (معین)
  • قاچاقچی (معین)
  • قالی از قالین= ضخیم
  • قایق (معین) قَیغِق (کاشغری)
  • قرقی (معین)
  • قرمه قاورمه (معین) از مصدر قووورماق= در روغن سرخ کردن
  • قره قوروت (معین)
  • قره‌نی ترکی + فارسی (معین)
  • قشلاق ترکی/ مغولی (معین) قشلاغ (کاشغری
  • قشون (معین)
  • قلچماق
  • قلدر ترکی – مغولی (معین)
  • قنداق تفنگ و بچه (معین)
  • قوچ قچ (معین) (کاشغری)
  • قورباغه (معین) غورباغه (نجفی)
  • قوش (معین) قُش: شاهین (کاشغری)
  • قوطی (معین)
  • قیچی (معین)
  • قیر/ قِر:رنگ سیاه (کاشغری)
  • قیمه ترکی/ مغولی (معین) قِیما نام گونه‌ای رشته آش که خمیر آن را مانند زبان گنجشک به صورت مورب می‌برند. (کاشغری)
  • کاکا از ترکی جغتایی: در اصل مربی بزرگزادگان/ غلامی که در خانه اربابش پیر شده باشد. (معین)
  • کاکل ترکی/ مغولی (معین)
  • کاکوتی از ترکی ککلیک اوتی (معین)
  • کرنش: تعظیم (معین) معادل نماز بردن پهلوی (مکنزی)
  • کشیک (معین)
  • کماج کمج (کاشغری)
  • کنکاش کنکاج مغولی ترکی (نجفی) (صفا) کَنکَش (کاشغری)
  • کوچ ترکی/ مغولی: عزیمت (صفا) (معین) ترکی (کاشغری)
  • کوک/ کؤگ: بم و زیر صدا در خوانندگی و اجرای آهنگ (لغات‌الترک)
  • گتره‌ای گوتره از گؤتؤرؤ götürü به قیمت مقطوع بی‌آنکه وزن کرده یا شمرده شود. (معین)
  • گزلیک گزلِک[در اصل] قسمی کارد (معین) کَزلِک [در اصل] چاقوی کوچکی که بانوان بر روی قبای خود می‌بندند. (کاشغری)
  • گلَنگِدن: قسمتی از تفنگ (معین) breech block انگلیسی
  • مرال: غزال/ آهو (معین)
  • نوکر مغولی/ ترکی(معین)
  • یاتاقان (معین)
  • یاغی: سرکش/ دشمن (معین) یغی (کاشغری)
  • یراق ترکی/ مغولی (معین)
  • یغما (معین) (صفا) (کاشغری)
  • یقه/ یخه (معین) (نجفی) یقا (کاشغری)
  • یورتمه (معین)
  • یورش ترکی (معین) ترکی / مغولی (صفا)
  • یونجه (معین) یرِنچا/ یرِنچغا (کاشغری)
  • ییلاق (معین) ییلاغ (کاشغری)

[ویرایش] وام‌واژه‌های مشکوک

برای این بخش از این مقاله منابع لازم نیامده‌است. لازم است بر طبق اصول اثبات‌پذیری و شیوه‌نامهٔ ارجاع به منابع منبعی برای آن ذکر شود. مطالب بی‌منبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد.

برخی منابع ترکی این واژه‌ها را نیز ترکی گمان برده‌اند:

  • آستر از آست به معنای زیر (که در ترکمنی و بعضی از لهجه‌های ترکی به جای کلمه Ast استفاده می‌شود.)
  • امرود از اَرمُت: گلابی (کاشغری) در پهلوی اَمرُت و اَنبَرُت(معین) urmōd (مکنزی)
  • ترخون، نوعی سبزی خوردنی
  • جلگه از چؤل= دشت/ صحرا
  • چلو / چیلاو هندی (معین)
  • چو (شایعه)
  • چیت: پارچه چینی منقش (کاشغری) چهیت، هندی: پارچه نخی نازک و گلدار در رنگهای مختلف (معین)
  • خاتون(معین) قاتون: بانو/ نامی برای دختران افراسیاب، نامی سغدی[نیازمند منبع]
  • داغ: نشانی که بر روی اسبها و دیگر حیوانات می‌زنند. (کاشغری) پهلوی γdā (معین)
  • دبوس از تپوز (معین): گرز
  • سان (در ترکیب سان دیدن): شماره (لغات‌الترک)
  • سکّو: سکو/ دکان (کاشغری)
  • صندل چِندان: درختی خوشبو/ درخت صندل (کاشغری)
  • فنر احتمالاً تلفظی است از واژهٔ آلمانی فنر (feder)
  • قاطر قتر (کاشغری) از مصدر قاتشماق= درآمیختن
  • قپان یا کپان یونانی (معین)
  • کلاش/ قلّاش: زیرک، حیله گر، مردم بی نام و ننگ و لوند و بی‌چیز و مفلس، می‌خواره و باده‌پرست و خراباتی و مقیم در میکده [۱]

[ویرایش] وام‌واژه‌های ترکی فراموش شده در فارسی معاصر

واژه‌های ترکی که در مکالمات و متون قدیمی‌تر فارسی کاربرد داشته‌اند:

  • آداش (معین): هم‌نام (صفا) آد= اسم؛ داش و تاش= پسوند ملازمت به معنی هم؛ مثل وطن‌تاش= هم‌وطن
  • آغا = لفظی محترمانه در خطاب به بانوان، عنوانی که به دنبال یا ابتدای اسامی خواجه‌سرایان افزوده می‌شد؛ مثل مبارک آغا
  • ارخالق آرخالیق: قبای کوتاه در زیر قبای مردان یا نیم‌تنه زنان بر روی جامه‌های دیگر (معین)
  • آغوز اَغُژ (کاشغری) شیر نسبتاً غلیظ که مادر پس از زاییدن به نوزادش می‌دهد.
  • ایلچی (معین) سفیر، فرستاده
  • ایلخان ترکی/ مغولی (معین) رئیس قبیله
  • ایلغار/ یلغار (معین) هجوم، شبیخون
  • باخه از بَقا/ مُنکُزبقا= لاک پشت (کاشغری) کشَف/ kašawag(مکنزی)
  • باسمه: چاپ، چاپ روی پارچه (معین)
  • بُخو بُقاغو: بندی که بر دست یا پای دزد نهند (کاشغری)
  • بغاز: تنگه/گذرگاه آبی باریک (نجفی) بوغاز (معین)
  • بولاق اوتی/ بولاغ اوتی (معین) شاهی آبی
  • تالان: غارت مغولی (معین)
  • تُتماج (کاشغری) نوعی آش (معین)
  • تیماج
  • چاپار: قاصد (معین) (صفا)
  • چاتمه (معین)
  • چاوش/ چاووش (معین)
  • چَپُو: غارت (معین)
  • چخماق (معین)
  • خفتان قَفتان (کاشغری)
  • دیلماج (معین)
  • ساخلو ساخلاو: پادگان/ گروهی سرباز مأمور به حراست از جایی (معین)
  • ساغر: ظرفی مخروطی شبیه هاون که در آن شراب ریزند. (کاشغری)
  • سورچی: راننده گاری، درشکه و دلیجان (معین) از مصدر سؤرماق= راندن
  • سیاق / سایاق: علم محاسبه از مصدر سایماق= شمردن
  • طغرا/ طورغای (معین)تُغراق: مهر/ مهر خاقان (کاشغری)
  • قِران: واحد پول در عهد قاجاریه و اوایل پهلوی (معین
  • قراول (معین) پاسبان ترکی/ مغولی (صفا)
  • قوروت/ قُروت: کشک (لغات‌الترک)
  • گزمه: شبگرد/ عسس (معین)
  • یاسا/ یساق/ یاساق: قانون/ سیاست/ مجازات ترکی – مغولی (معین) (صفا)
  • یساول (معین)
  • ینگه: ساقدوش عروس (معین) ینگگا زن برادر بزرگ‌تر (کاشغری)
  • یورت (معین) یرت: خانه/ محل اتراق ایل (کاشغری)
  • یورقه یورغه (معین) یریغا اَت= اسب خوش حرکت (کاشغری) یورغه رفتن= نیکو راه رفتن (معین)

[ویرایش] وام‌واژه‌های ترکی در لهجهٔ گفتاری تهرانی

بیشتر این واژه‌ها از زمان فرمانروایی قاجارها در ایران و بالاخص در لهجه تهرانی راه یافته ‌است و در فارسی دری افغانستان و تاجیکستان ناآشناست.

  • اُغور اُغُر اوغور (معین) بخت/ دولت/ وقت / خیر/ برکت
  • ال و بل از اِله و بِله: چنین و چنان
  • اُماج – اوغماج: نوعی آش که با استفاده از آرد گندم می‌پزند. (لغات‌الترک)
  • ایز: رد پا (معین)
  • آیزنه، یزنه: شوهر خواهر (معین)
  • باجناق باجناغ (معین)
  • بزک/ بزاک: نقش و نگار/ آرایش (لغات‌الترک)
  • بقچه بوغچه (معین) بوغ: جامه‌دان/ بسته (کاشغری)
  • بنچاق (معین)
  • بی‌بی (معین) عمه
  • پاتوق پاتوغ پا فارسی+ توغ ترکی
  • تپق
  • تُخماق (معین) تُقیمَق: جامه کوب گازران (کاشغری)
  • جیک و بوک: جزئیات از چِک پؤک، در اصل به معنای حالت قرار گرفتن قاپ بر پشت در قمار (کاشغری)
  • چاپیدن ترکی+ فارسی (معین)
  • چاخان (معین)
  • چاقالو ترکی + فارسی (معین)
  • چغلی
  • چمچه (معین) چُمچا (کاشغری)
  • داداش (معین)
  • داغان از مصدر داغُلماق = فروریختن
  • دگنک: چماق (معین)
  • دنج
  • دوز (بازی) از مصدر دؤزماق به معنی چیدن اشیائی بر روی زمین یا چیزی مسطح
  • دیرَک تِراک تِراکو (کاشغری)
  • دیشلمه(معین)
  • دیلاق از دایلاق: بی قواره(معین)
  • ساج: تابه نان‌پزی (معین) تابه (کاشغری)
  • ساقدوش (معین)
  • سپور (معین) رفتگر از مصدر سؤپؤرماق= جارو کردن
  • سرتق: مُصِر/ لجوج
  • سقّز/ سَغِز: (در اصل) چسبناک(کاشغری)
  • سُقُلمه سُقُرمه سُغُلمه: ضربه با مشت در حالی که انگشت شست از میان انگشتان سبابه و وسطی بیرون آمده باشد. (معین)
  • سلانه سلانه
  • سوگلی (معین) سؤوگؤلی از مصدر سؤوماق
  • شلتاق: نزاع، غوغا (معین)
  • شیشک
  • غازغان قازقان غزغن: دیگ بزرگ مسی (معین
  • قاپیدن
  • قاتق (معین) قَتِق: چاشنی از قبیل سرکه یا ماست که به طعام توتماج درآمیزند/ آمیزه (کاشغری)
  • قاتی (معین)
  • قاچ قاش: پاره‌ای از خربزه، هندوانه و امثال آن/ قسمت جلو زین (معین)
  • قاراشمیش (معین)
  • قالپاق (ماشین) (معین)
  • قالتاق: زین اسب (معین)
  • قاوت قاووت (معین) قاغُت: نوعی خوردنی (کاشغری)
  • قایم: بلند/ محکم
  • قاین ترکی/ مغولی: برادر شوهر/ برادر زن (معین)
  • قبراق: چابک، چالاک (معین)
  • قدغن (معین) قدغن/ غدغن (نجفی)
  • قرت: جرعه (معین)
  • قرق (معین) قریغ قُرغ: محل محافظت شده (کاشغری)
  • قرمساق (معین)
  • قشقرق (معین)
  • قشنگ در اصل به معنای پست؛ هنگام ناسزا گفتن به برده به کار می‌رفته‌است. (کاشغری)
  • قشو (معین)
  • قلچماق (معین)
  • قلق (معین) [در اصل به معنای] رفتار، معاشرت با مردم (کاشغری
  • قورت دادن (معین)
  • کپیدن
  • مُشتلق: مژدگانی از مژده فارسی+ لق ترکی (معین)
  • منجوق (معین) مُنجُق: سنگهای زینتی که بر گردن آویزند. (کاشغری)
  • هردم بیل هردن بیر: در اصل گاه‌گاه/ بی‌نظم و ترتیب‌/ بی‌معنی (معین) (هر در این عبارت فارسی است)
  • یالقوز یالغوز: تنها/ مجرد (معین)
  • یزنه یزنا: شوهر خواهر بزرگتر (کاشغری)
  • یغُر یغور ترکی (معین)
  • ینگه دنیا ینگی دنیا: دنیای جدید/ قاره آمریکا (معین)
  • یواش (معین)
  • یواشکی ترکی + فارسی (معین)

[ویرایش] واژه‌های همسان

در متن این مقاله از هیچ منبع و مأخذی نام برده نشده‌است.شما می‌توانید با افزودن منابع بر طبق اصول اثبات‌پذیری و شیوه‌نامهٔ ارجاع به منابع، به ویکی‌پدیا کمک کنید.مطالب بی‌منبع احتمالاً در آینده حذف خواهند‌ شد.

  • آغاز با آغیز: دهان/ ابتدا
  • امید با اُمُنچ (کاشغری) در پهلوی اُمِت(معین) ēmēd, ummēd (مکنزی)
  • باجه
  • بخار عربی (معین) با بوخار (از کلمه بوغ به همان معنی)
  • بخش از بَغِش ترکی (کاشغری) با بخشیدن فارسی
  • بزرگ با بؤزؤک/ بدؤک: کلان از هر چیز (کاشغری)
  • بلوک و بؤلؤک: گروه، دسته‌ای از هر [نوع] حیوان (کاشغری)
  • پلو (پیلاو) با pilau فرانسوی (معین)
  • تیپا و تپیک (لگد)
  • چابک و شابؤک (سریع کاشغری)
  • چادر/ چاتِر/ چاچِر/ جاشِر: خیمه (کاشغری) سنس‍کریت (معین)
  • چاه چات (کاشغری) اوستایی (معین) čāh پهلوی (مکنزی)
  • چَنگ: منحنی/ خمیده (معین) چنک: سنج/ چنگ/ زنگ (کاشغری)
  • خون xōn پهلوی (مکنزی) با قان به همان معنی
  • دچار از دو چهار شدن با دؤشر از مصدر دؤشماق یعنی افتادن/ گرفتار شدن
  • دلواپس با تلواسه
  • دمار با دامار= رگ
  • دود dūt پهلوی (معین) با تؤتؤن
  • دهل با تُوُل/ دؤوؤل (کاشغری)از ریشه دؤگؤلماق= کوبیده شدن/ زده شدن
  • سودا (عربی) با سؤودا در معنی عشق از مصدر سؤوماق= دوست داشتن/ پسندیدن
  • کد با کند: روستا/ شهر
  • کف با کؤپؤگ (کاشغری) به همان معنی
  • کوره qwrg مانوی، kūru (معین) با کؤرؤک که در اصل کوره زرگری و آهنگری بوده‌است.
  • کلید (kleīδa) یونانی (معین) با کرِت (کاشغری) به همان معنا
  • کوی محل زندگی با kōīk پهلوی (معین)
  • گوسان gws’n پارتی: خنیاگر (معین) با اُزان ترکی در همان معنا
  • من: این ضمیر از قدیم در میان همه اقوام ترک رایج بوده‌ است. غیر از اوغوزان که بَن می‌گویند. (کاشغری)در میان پارسی زبانان نیز مو ٬ مَ و می می‏باشد.
  • موش به معنای گربه (ترکی چگلی)
  • میانجی‌گری مشابه مُینچِلِق= وساطت از مُیان به معنای ثواب (کاشغری)
  • هجّی عربی به معنای جدا کردن حروف و حرکات کلمه (معین) با اُژُک ترکی به همان معنا (لغات‌الترک)

[ویرایش] نام‌ها

  • آتیلا
  • آغاسی آقاسی: سرور، مهتر (معین)
  • آقا ترکی/ مغولی (صفا) آغا: بزرگ/ مخدوم/ برادر بزرگ‌تر/ عمو/ امیر/ رئیس (معین)
  • آقاجری
  • آیدین
  • اتابک از آتا + بگ/ بیگ (معین)
  • ارسلان: شیر (معین) اَرسلَن (کاشغری)
  • ازبک (اغوزبیگ) اوزبک (معین)
  • افشار (کاشغری) اووشار
  • بایندر
  • بهادر: دلیر/ شجاع (معین)، از اصل مغولی؟
  • بیات: در اصل به معنی کهنه/ قدیمی
  • بیگ(معین) بَگ (لغات‌الترک) از سغدی به ترکی و از این زبان به فارسی وارد شده است!؟
  • تِیمور از دمیر= آهن
  • جیران: آهو/ غزال (معین)
  • چیچک: گل/ شکوفه
  • خاقان (معین): عنوان پادشاهان چین و ترکان (معین)
  • ختن/ اُدُن (کاشغری)
  • خزر/ خُزار: نام سرزمینی از ترکان (کاشغری)
  • خلج(کاشغری)
  • سنجر: پرنده شکاری (معین)
  • سنقر (معین) سُنکقُر: پرنده شکاری (کاشغری)
  • عم‌قزی: دختر عمو
  • قاآن ترکی/ مغولی (صفا)
  • قزل (معین)
  • قزل‌آلا (معین)
  • قلیچ: شمشیر (معین) (کاشغری)
  • گَلین (معین) کَلِن: عروس (کاشغری)
  • یاشار: از مصدر یاشاماق=زیستن

[ویرایش] پانویس

1.   در لغت نامهٔ دهخدا با ذکری از چند منبع این واژه فارسی دانسته شده است؛ در همان‌جا هم چندین مورد از کاربرد آن در نوشتار بزرگان ادب فارسی آمده‌است، برای نمونه این شعر از انوری:

پنج قلاشیم در بیغوله ای

با حریفی که ربابی خوش زند

2.   اما در فرهنگ معین این واژه با همین معانی، از ریشه‌ای ترکی دانسته شده‌است.

[ویرایش] منبع

  • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
  • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
  • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
  • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
  • دیوان لغات الترک، محمودبن حسین کاشغری، ترجمه حسین محمدزاده صدیق، نشر اختر، تبریز، ۱۳۸۴
  • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

تاریخ آذربایجان ازدوران سومریان.بانیان تمدن


به گواه تاریخ ، منطقه غرب ایران , خصوصا آذربایجان ,مهد تمدن بشری بوده است ولی متاسفانه شوونیسم به علت کینه توزی با تاریخ ... و ترس از اینکه برملا شدن حقایق آن ، پوچی و دروغ بودن ادعای آنان مبنی بر وجود تمدن پوشالی

 

 

 

  ۱ ـ ۱۹۵۶، From the tablets of sumer، samuel noah kramer۲ـ Inanna ,Diane Wolstein, Queen of Heaven and earth" 1983ـ، samuel noah kramer ، ص ۱۳۰
۳ـ "تارخ دیرین ترکان ایران" پروفسور م.ت. زهتابی

مأخذ-  تاریخ تورک ایران

۲۵۰۰ ساله ..... در فلات ایران را ثابت خواهد کرد، لذا از نشر حقایق مربوط به آن شدیدأ ممانعت کرده ، و با وقاحت تمام تمدن های درخشان قبل از هخامنشی را بی اهمیت و قبل از تاریخ می نامند. لازم به ذکر است که در همه جای دنیا به دوران قبل از اختراع خط توسط سومرها، یعنی تقریبا ۶۰۰۰ سال قبل، دوران قبل از تاریخ میگویند، ولی برتری طلبان در ایران ۲۵۰۰ سال را مرز بین دوران قبل و بعد از تاریخ معرفی میکند تا توجه مردم به سوی تمدن های باستانی فلات ایران جلب نشود. این عمل زشت.....خیانت بزرگی است که قومگرایان عظمت طلب به ایرانیان در کل و خصوصا به آذربایجانی ها که وارثین واقعی تمدنهای قوتتی ها،ایلامیان، سومریان، ماننا ها، مادها،اورارتوها و...میباشند.

آثار و نشانه های فراوانی از تمدن های قدیم آذربایجان به صورت صدها تپه تاریخی هزاران ساله در همه جای آذربایجان پراکنده هستند و به امان خدا رها شده اند. دزدان و قاچاقچیان آثار باستانی، با تشویق اشخاص ضد آذربایجانی داخل حاکمیت که خودشان نیز در این دزدیها و فروش این آثار دست دارند، در آنجا ها بدون هیچ ممانعتی به غارت آثار باستانی آذربایجان مشغول هستند و آنچه هم از غارت دزدان در امان مانده توسط حاکمیت شوینیستی ایران به بهانه های مختلف تخریب میشوندو نمونه بارز آن تخریب ارک علیشاه و محوطه تاریخی مسچد کبود در تبریز میباشد.
عده زیادی از محققین سرشناس,مثل آرتور کسیت,هنری فیلد و
ַַ آذربایجان را سرزمین ظهور انسان متفکر و مهد جامعه متمدن میدانند.
سومریان که امروزه بانیان تمدن بشری شناخته میشوند اقوامی التصاقی زبان، با زبانی خیلی نزدیک به ترکی امروزی ، بودند که بعد از مهاجرت از آسیای میانه و سکونت چند صد ساله درآذربایجان به بین النهرین کوچ کردند و با اطمینان میتوان سومرها را اجداد آذربایجانی ها و تمدن آنها را شاخه ای از تمدن باستانی آذربایجان به شمار آورد.
چون تمدن سومر رابطه و خویشاوندی تنگاتنگی با تمدن های آذربایجان باستان( قوتتی,هوری,آراتتا,ماننا,اورارتو,ماد,
ַַ) دارد وخود شاخه ای از تمدن باستانی آذربایجان شمرده میشود, لذا مطلب را با بحثی کوتاه در مورد تاریخ سومرها ادامه میدهیمַ
سومرها شاخه ای ازاقوام آسیانی( اورال ـ آلتائیک) بودند که در حدود
۶۰۰۰ ـسال قبل از میلاد،همراه با اقوام خویشاوند خود،هوری ها، ایلامیان،و... از آسیای میانه کوچ کرده و دولتهای مقتدری را در ایران,آنادولی و بین النهرین ایجاد کردند. آثار باقیمانده از اقوام نامبرده نشانگر آن است که، همه آن تمدن ها دارای منشاء مشترک بوده و یک حوزه تمدنی مشترک را تشکیل میدادند و اقوامی که آن تمدن ها را بنا نهاده بودند ،دارای ریشه نژادی ، زبانی و فرهنگی مشترک بودند.
جغرافیای ارضی سومرها شامل بین النهرین, شمالغرب خلیج کنگر(خ.فارس امروزی) و غرب خوزستان امروزی بود
ַ البته برخی از تاریخدانان ، سومرها( اجداد ترکان) را ، نه مهاجر ، بلکه بومیان اصیل بین النهرین میشمارند و عقیده دارند که ، بعدها در طول اعصار به آذربایجان،آسیای میانه و... پخش شده اند.
سومریان در کتیبه های سومری بصورت واضح اشاره میکنند که ، از کوههای شمال وشمال شرق( ایم کورا, ایم= شمال_شرق, کورا= کوه) به بین النهرین آمده بودند. سومرها خودشان خود را " کارا کل" یعنی سیاه سر مینامیدند، نه سومر.
سومرها در حدود
۵۵۰۰ سال قبل از میلاد از اقوام همنژاد و همزبان خود در آذربایجان یعنی هوری ها، (سابیرها(سوبار ها), قوتتی ها, لولوبی ها, آذ ها,ַַַ) جدا شده وبه بین النهرین کوچ کرد ه و در آنجا اولین تمدن مدنی بشری را بنا نهادند.ַسومر ها تمدن های شهری ur,Mari, uruk, nippur, kish, را در حدود ۴۵۰۰ سال قبل از میلاد بنا نهاده بودند. سومرها به عنوان اولین قانونگذاران بشریت بشمار میروند و از Dungi پادشاه اور و نیسابا و اورو کاجینا شاه لاقاش(2600 سال قبل از میلاد) مجموعات عظیمی از قوانین به جای مانده که مربوط به همه مسائل زندگی( ارث,خرید و فروش, مجازات مامورین دولتی متهم به رشوه خواری,قوانین حقوقی زنان,ַַ) میباشندַ بعدها حمورابی شاه سامی بابل دستور داد تا آن قوانین را جمع آوری کرده و بر روی لوحه های سنگی بنویسند، که امروزه تحت نام " قوانین حمورابی" معروف هستند.»۳
تمدن سومری بر پایه سیستم دولت ـ شهری بنا گشته بود، هرچند که پایه اقتصادی آن بیشتر بر کشاورزی استوار بود ، تا به صنعت. در هزاره سوم قبل از میلاد، سرزمین سومرتقریبا دارای
۱۳ شهر بود وهر شهری با دهاتی زیادی احاطه شده بود. جمعیت شهرهای سومری تخمینأ بین ۱۰ ـ ۵۰ هزار نفر بود.
اولین دولت سومری که در تاریخ ثبت شده است، توسط etana ، حاکم شهر " کیش"، در
۳۰۰۰ سال ق.م. تاسیس شد. لوحه های سومری از او به عنوان شاهی که برای مردم ثبات و رفاه به ارمغان آورد، یاد شده است.
حکومت سومر بعدأ به دست حاکمان شهر اوروک "uruk" افتاد. شاهان معروف سلسله اوروک عبارتند از: enmerkar, lugalbunda, gilgamish , dumuzi, شاهان این سلسله افرادی مدبر و شجاعی بودند و کارهای شجاعانه و خارق العاده آنها الهامبخش حماسه سرایی ها ی زیادی در بین شعرا و نویسندگان آن دوره سومر شده است ، حماسه معروف گیل قامیش نیز مربوط به این دوران است. این دوره ، یکی ازعصرهای طلایی ادبیات و شعرنویسی سومر بشمار میرود.
۲»
بعد از سلسله اوروک ، به ترتیب حکومت بدست سلسله های شاهی شهرهای " Ur " و "Lagash " افتاد. در حوالی
۲۳۵۰ق.م. سارگون حاکم سامی شهر( Agade( Akkad، حاکم بر سومر شد و بهمراه آن زبان اککدیان در کنار زبان سومری رسمیت یافت.ַسارگون شاه اککد حکومت خود را تا مناطق دوردست در شمال و غرب گسترش داد و بارها برعلیه قوتتی ها در آذربایجان و ایلامیان لشکر کشی کرد. بدستورسارگون قوانین و نوشتجات سومری به زبان سامی ترجمه شده و در معبد "ائرئخ" نگه داری شد.( بعدها آشور بنی پال از این نوشته ها نسخه برداری کرده و به آشور برد و به این صورت قوانین و نوشتجات سومریان در بین اقوام مختلف پخش و نگهداری شد.
در لوحه های سومری ، از افتادن قدرت به دست سامی ها بعنوان اولین فاجعه یاد شده است. ، در دوره اکدی ها ، نارام سین، نوه سارگون ٫به دلایل نامشخصی، به شهر مذهبی سومرها"نیپور" حمله و معبد بزگ آنجا را غارت کرد. منابع سومری از آن بعنوان دومین فاجعه سومرها نام برده اند.
بعد از جنگهای متوالی در سال
۲۲۰ ق.م. قوتتی های آذربایجان ، شهر اککد، پایتخت آککدها را گرفته و ویران کردند و سلسله اککدیان در سومر را برانداختند.، قوتتی های آذربایجان ۹۱ سال درسومر حکومت کردند ولی چون قوتتی ها در تمدن و شهرنشینی در مقایسه با خویشاوندان سومری خود ، در سطح پائینی قرار داشتند، لذا با گرفتن خراج و رشوه از بزرگان سومر، اداره تمام امور سومر را به عهده خود سومرها گذاشتند. هر شهر سومری طبق روال سابق شاه سومری خود را داشتند و رهبر قوتتی ها که در شهر بابل ساکن بود، شاه شاهان سومر شمرده میشد. بدلیل همزبانی و خویشاوندی بین قوتتی ها و سومرها، حمله قوتتی ها کمکی بود برای سومرها، تا بتوانند در سایه حاکمیت قوتتی ها موفق به ترمیم و بازسازی زبان و فرهنگ خود که در طول حاکمیت ۱۵۰ ساله سامی ها مورد تعارض قرار گرفته بود،بشوند.
Gudea حاکم سومری شهر "اور" در همکاری با قوتتی ها،موفق شد دوباره یک سلسله سومری را در اور تاسیس کند، با اینکه از لحاظ سیاسی تحت سلطه قوتتی ها بود..او یکی از شاهان معروف سومر میباشد و مجسمه های زیادی از او پیدا شده است. در نهایت،Utu-Hegal ، حاکم سومری شهر Umma ، موفق شد که به حاکمیت قوتتی ها در سومر پایان داده ودر سال
۲۱۰۹ ق.م. دوباره یک سلسه سومری حاکم بر کل سومر را تاسیس کند. این بار سومرها بر عکس حاکمیت قبلی شان جنگهای طولانی را با ایلام و لولوبی ها داشتند ۲»
Ur-Namma از شاهان بعدی سومر، معروفترین رفورمیست تاریخ سومر میباشد که سومین سلسله شاهی "اور" را بنا نهاد (
۱۹۵۰ ـ۲۰۵۰ ق.م.) . او اولین "کتاب قانون" در تاریخ بشریت را وضع کرد و طبق نوشتجات سومری، او شاهی هنرمند،قانونگذار، عدالت خواه بود که به حقه بازی، کلاهبرداری، ظلم ثروتمندان به فقرا و.. در کشور خاتمه داد.۳»
Shulgi فرزند "اور ـ ناما" نیز از شاهان معروف و خوشنام سومر میباشد.او علاقه وافری به هنر،شعر و موسیقی داشت. او در شهرهای " نیپور" و "اور" مدارس زیادی را ساخت و اکثر
۸۰۰ هزار لوحه سومری که تا به حا ل پیدا شدهاند، توسط تربیت یافتگان این مدارس نوشته شده است. شولگی ۵۰ سال حکومت کرد و در دوره او شعرا و نویسندگان در تمجید از او با هم رقابت میکردند.در یکی از اشعار از او بعنوان شاهی که " همه لذات زندگی را برای مردم سومر فراهم کرد" یاد شده است.۴۳ سال بعد از مرگ این شاه، دربیست و پنجمین سال حکوت نوه او ، Ibbi- sin ، سومر مورد حمله ایلامیان از شرق و ایلات بیابان نشین سامی" آموریها " از غرب شد.بدلیل خیانت ژنرالهای سومری ."ریم سیم" شاه ایلام، موفق به فتح شهر"اور" شده ، شاه سومر را به اسیری گرفته و هیکل خدای سومر"نه نه" را به ایلام برد.ایلامیان ٦۰ سال بر سومر حکومت کردند.
این واقعه باعث ضعف تدریجی سومرها و قدرت گیری دوباره سامی ها شد، بطوری که چندین دهه بعد ،در دعوا بر سر حاکمیت بین سومرها و سامی ها، حمورابی،حاکم آموری بابل، با شکست دادن Rin-Sin ،رقیب سومری خود، حکومت بین النهرین را بدست گرفت. سال به حکومت رسیدن حمورابی،
۱۷۵۰ق.م.، پایان دوره باستانی سومر و شروع دوره ای که به " تمدن بابل" معروف است،میباشد.عده ای ازַسومرها که نمیخواستند زیر حاکمیت سامی ها زندگی کنند، بتدریج به آذربایجان و آسیای میانه برگشتند و آنهایی هم که باقی ماندند به مرور زمان در بین سامی ها حل شدند، ولی فرهنگ و مدنیت سومرها در طول قرنها پایه اصلی تمدن بابل بود. فرهنگ،خط و زبان سومری تا قرنها بر بابل حاکم بود و اکثر کتیبه های شاهان بابل تا قرنها به خط و زبان سومری نوشته میشد.۲». در زبان عربی صدها کلمه با منشاء ترکی وجود دارد که مستقیمأ از زبان سومری داخل زبانهای سامی قدیم، و از آنها نیز به زبان عربی امروزی رسیده است، مثلا کلمه"یتیم" ، "متین" و ..، کلمه "مته،ماتان، درترکی قدیم به معنی محکم میباشد. تمدن بابل ادامه تمدن سومر بود.
زندگی اجتماعی،سیاسی،مذهبی و اقتصادی سومرها با قوانین و مقررات پیچیده ای بر اساس عدالت و قانون تنظیم شده بود. طبق میتولوژی سومرها، جهان هستی تحت کنترل دقیق یک دسته خدایان ، که جسما شبیه انسانها ولی دارای قدرت مافوق طبیعی بودند، اداره میشد. بزرگترین خدای سومر "dingir" بود، که در زبان ترکی امروزی tengri و تانگری تلفظ میشود. از دیگر خدایان مهم سومرها، An خدای آسمان،" Nanna "،نه نه ،(مادر به ترکی) خدای زمین، In-anna، این آنا، خدای عشق و محبت بودند. بعدها سامی ها(بابلی ها و آشوری ها) ، In-anna خدای سومری را تحت نام ایشتر،ایستر" Ishtar " ( کلمه ای ترکی، به معنی دوست دارنده،عشق و محبت) ، عبادت میکردند.
در داستان حماسی گیل گمش (یک کلمه ترکی میباشدو فرم اصلی کلمه "بیل گمیش" میباشد)، که قدیمیترین داستان حماسی شناخته شده بشری میباشد، ارتباط و علاقه خیلی نزدیک سومرها با آذربایجان, خزر و آسیای میانه کاملا مشهود هست
ַ قهرمان داستان قیل گمیش شاه و خدای شهر اوروک در سومر، برای پیدا کردن راز ابدی زیستن در سفری دراز و پر خطر، به پیش " اوتنا بیشدیم" که در وسط دریای خزر زندگی میکند میرودַ او از آذربایجان رد شده و در داستان خیلی از مکان های جغرافیایی آذربایجان, مثلا کوه میشو (شمال مرند), دریاچه اورمی,ַַنام برده شده است و اینکه رمز جاودانه زیستن در وسط خزر بود ونه در خلیج کنگر که بغل دست سومرها بود همه نشان دهنده علایق ناگسستنی آنها به آذربایجان وحوالی دریای خزر، که منشأ شان از آنجا بود، میباشد. سومرها با گذشت قرنها وطن اصلی خود آسیای میانه و آذربایجان را هیچوقت فراموش نکرده بودند و حتی در تدفین مردگانشان آنها را به پهلو و رو به شمال شرق قرار میدادند.ַبه عقیده بعضی از تاریخ دانان، بعد ازدومین باری که سومر ها حاکمیت را در بین النهرین به سامی ها باختند ، یعنی در سال ۱۷۵۰ قبل از میلاد، عده ای کثیری از آنها به آذربایجان , قفقاز و آسیای میانه برگشتند.ַسومرها یی که به آذربایجان برگشتند در بین اقوام همزبان و همنژاد خود در آنجا ( قوتتی ها، ساویر ها و...) حل شدند و در تکامل بعدی تمدن آذربایجان سهیم شدند.مثلا حماسه قیل گمیش سومری، هنوز هم با کمی تغیر، که نتیجه گذشت چند هزار ساله میباشد، در حماسه کوراوغلی در بین ملل ترک ، خصوصا آذربایجان،زنده هست۳»
اولین باستانشناسانی که لوحه های سومری را در قرن اخیر ترجمه کردند ، تاریخدانان یهودی بودند. آنها طبق رسم مرسومشان در تاریخنویسی رعایت بیطرفی را نکرده و با دروغگویی سعی کردند که سومرها را سامی و یهودی معرفی کنند. ( یهودییان، که اکثر مراکز تاریخشناسی دنیا را قبضه کرده اند، همیشه سعی میکنند که تاریخ تمدن های مختلف خاورمیانه و آسیای میانه را طوری جعل کنند که حقایق و حوادث تاریخی افسانه های تورات را تائید بکنند.).
بعدها دانشمتدان و زبان شناسان بیطرف با ترجمه و بازخونی الواح سومری ، ادعای دروغین یهودیان را افشا کرده و ثابت نمودند که، زبان سومری هیچ ارتباطی با زبانهای سامی و هندواروپایی نداشته و فقط با زبان ترکی خویشاوندی دارد، و لذا زبان سومری را "پروتوترک"، یعنی پیش ترکی نامیدند. البته تاریخنویسان یهودی دست از دغل بازیهای خود برنداشتند و با تئوریهای دیگری به میان آمدند، از آن جمله:اینکه سومریان بانیان تمدن بشری نیستند بلکه اقوام سامی بنیان تمدن را گذاشته اند؟ ویا اینکه سومرها وارثی در دنیای امروزی ندارند و آنها کلا از بین رفته اند؟ و ...
یکی از این تاریخدانان مشهور یهودی، که سومرشناس معروفی میباشد، ساموئل نواح کرامر samuel noah kramer در کتابهای مختلفش راجع به سومر ها عقاید ضد و نقیضی را ارائه داده است،
کرامر در اثری که در سال
۱۹۵۶ در آمریک چاپ شده " From the tablets of sumer" در بخش ۲۲ نظریه ای خنده داری را ارائه میدهد که عمق غرض و موضع طرفدارانه ایشان را نشان میدهد، او در اینجا مینویسد که، تمدن سومر را یک قوم سامی( یهودی؟) با کمک قوم پارس که ۶ هزار سال قبل از میلاد از منطقه فارس کنونی به بین النهرین آمده بودند، پایه گذاری کردند و سومرهای وحشی در حدود ۵هزار سال ق.م. از آذربایجان کنونی به آنجا حمله کرده و تمدن آنها را مصادره کردند. البته این تاریخشناس مشهور در همان بخش کتاب اش یاد آوری کرده است که، ایشان هنوز هیچ مدرکی برای اثبات تئوری خود پیدا نکرده است » ۱ .( لازم به یاد آوری است که همین یهودیانی از قماش کرامر، همچون گیریشمن و ...، که تاریخ کلأ جعلی فارسها را نوشته اند ، زمان ورود آریائی ها به فلات ایران را ۸صد سال ق.م. نوشته اند، و هیچ مدرک تاریخی ( آشوری، بابلی،ایلامی و..) به تاریخی دیرینتر از ۶۰۰ ق.م. اشاره نکرده است. لذا نظزیه کرامر در مورد سومر واقعأ افتضاح و پررویی بیش از حد بود و لذا ما در نوشته های بعدی این سومر شناس میبینیم که مجبور به اعتراف شده و نوشتجات قبلی اش را نقض میکند ؛
مثلا در کتاب " Inanna , Queen of Heaven and earth" 1983, صفحه
۱۳۰، بطور واضح مینویسد که زبان سومرها فرم قدیمی زبان ترکی بود وتصدیق میکند که سومرها پایه گذار تمدن بشری هستند.»۲
مهمترین جشن های رایج در ایران امروزی (نوروز, مهرگان , شب یلدا و
ַַַ ) نیز یادگارهای هستند از سومر ها ، به عقیده دانشمندان و تاریخ دانان ( برای مثال محقق مشهور امریکایی Charles Berlitz در کتاب"مثلث اژدها" و C.F Jean در کتاب"ReligionsumerianeLa" , و پروفسور S.N. Kramer در کتاب"Mesopotamien,new" ) این جشن ها اصلا از زمان قبل از مهاجرت سومریان از آسیای میانه در بین آنان و اقوام خویشاوندشان در آنجا رایج بود و با مهاجرت آن اقوام به قفقاز,آنادولی, آذربایجان ,غرب ایران و بین النهرین این رسم و رسوم را همراه خود بدانجا ها نیز بردند و بازماندگان آنان در آسیای میانه(ترکان بعدی) نیز از شمال چین تا شرق دریای خزر همیشه این مراسم را بجا آورده اندַ این جشن ها برای اولین بار در اواسط دوران امپراتوری سلجوقیان بزرگ شروع به رایج شدن در بین اقوام تاجیک و تات(فارس,کرد,ַ) کردַ متاسفانه این جشن ها نیز از کینه توزی و تحریفات شوینیسم در امان نمانده و کسانیکه از راه فرهنگ دزدی مشغول هویت سازی برای قوم موهوم آریا هستند این جشن ها را نیز بی شرمانه بدون هیچ مدرکی با استناد به افسانه های شاهنامه به خود منسوب کرده و پیام عشق و صلحی را که این عید ها پیام آور آن هستند را، به نفرت و نژادپرستی آریایی شان آلوده کرده اند.
امروزه هم اگر منصفانه نگاه کنیم ، میبینیم که جشنهای باستانی مثل تموز بایرامی(نوروز)، چیله گجه سی( شب یلدا)، چارشنبه بایرامی(چهارشنبه سوری) و... در داخل جغرافیای آذربایجان و مردم ترک آنجا ؛ پررنگتر،متنوع تر و با شکوه تر از هر جای دیگر ، جشن گرفته میشود و این نشاندهنده رابطه کهن و عمیق ترکان با تمدنی است که اجداد سومری آنها پایه گذاری کرده بودند.

سومرها به عنوان بانیان تمدن بشری، خدمات زیادی را به بشریت کرده اند.از جمله کارهای مهمی که سومریان برای بشریت کرده اند:
آفریدن قانون واولین بانیان حقوق بشر ، اداره جامعه بر اساس قانون, اختراع چرخ, پایه و اساس علوم و صنایع مختلف را گذاشتندکه بعدا توسط دیگران تکامل پیدا کرد,پایه و اساس شیمی،ریاضیات،داروشناسی و..
تقسیم هر شبانه روز به
۲۴ ساعت و هر ساعت به ٦۰ دقیقه و هر دقیقه به ٦۰ ثانیه .,کشف و به کار گرفتن انواع فلزات ،
اشعار و داستانهای سومر که از لوحه های سومری بازخوانی شده ،نشان میدهد که پایه ادبیات را نیز آنها گذاشتند.
اختراع خط ( اول هیروگلیف و بعدا خط میخی) از کارهای دیگر سومریان هست, داریوش هخامنشی
۳۵۰۰ سال بعد، با استفاده از همان خط میخی اختراعی سومرها کتیبه های خود را به سه زبان ایلامی, اکدی و پارسی نویساندַ. هنر پیکر تراشی، معماری را بنیان گذاشتند.
هنر ساختن مهرهای استوانه ای، که با هنرمندی بی نظیر با اشکالی خیلی ظریف حکاکی شده بودند و بد از شیدن آن بر روی لوحه گلی، اشکال آن در کلیت دیده میشد، این هنر بعدها در بین مصری ها و یونانی ها نیز پخش شد.
سومر ها برای اولین بار در تاریخ، برای اداره کشور مجلس شورایی ایجاد کردند ، که از دو تالار، تشکیل شده بود، یکی محل ریش سفیدان و دیگری محل جوانان بود. ایجاد سیستم قضایی پیشرفته که برای اولین با مجرمین بر اساس قانون دادگاهی میشدند. در هر جلسه دادگاه در سومر،
۴ قاضی همزمان شرکت میکردند.
در ساحه فلسفه و مذهب نیزسومرها خدمات زیادی را به بشریت کردند. طرز آفرینش انسان، عقیده به دنیای زیرین،قیامت،طوفان نوح،جدایی روح از جسم و انتقال آن به دنیای زیرین به هنگام مرگ، عقیده به خیر و شر، روشنایی و تاریکی و ... ، همه تفکرات فیلسوفان سومری بود که بعدها در بین اقوام سامی پخش شده وو الهام بخش کتب مذهبی یهودیان،مسیحیان و مسلمین شده است.
حضرت ابراهیم ساکن سومر بود، که در سال
۲۰۵۰ق.م. از آنجا کوچ کرد، یعنی زمانی که سومرها بعد از بدست گرفت دوباره حاکمیت سومر، به سامی ها خیلی فشار میآوردند.

پروفسور woolley که از طرف دانشگاه پئنسیلوئییا و موزه بریتانیا بعنوان رئیس هیت کاوشگری در شهر اور بدانجا فرستاده شده بود بعد از سالها تحقیق مینویسد" خلق سومر در بین النهرین
۲۵۰۰ سال قبل از مصریان تمدن بشری را بنا نهادند " وی فرضیه قدیمی بودن تمدن مصر با مدارک قطعی طرد کرده و می نویسد" سومریان در ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد مراحل پیشرفته تمدن را پشت سر گذاشته بودند و به مصر, آسیای صغیر, یونان, آشور و غیره راه تمدن را نشان داده بودندַ
لئو پووانت از سومر شناسان معروف مینویسد: از
۳۰۰۰ سال ق م تمدن درخشان شهرهای سومری سامی ها را از شبه جزیره عربستان به خود جذب کرد و آنها بتدریج بخش عمده ای از جمعیت سومر را تشکیل دادند و از۲۳۵۰ق م توانستند حاکمیت سومر را به مدت ۱۵۰ سال بدست بگیرند(اکدها) ַ وقتی که سومرها در ۲۱۰۹ ق م دوباره حاکمیت را به دست گرفتند شدیدا با سامی ها بدرفتاری کرده و در نتیجه عده ای از آنها مجبور به مهاجرت به فلسطین و مصر شدند و تمدن سومر را با خود بدانجا ها بردندو بعدها تمدن مصر , فنیقیه و تمدن یهودیان را بنا نهادندַ ַیک عده ای نیز در کنار موصل, نینوا, ساکن شده و بعدها دولت آشور را ایجاد کردندַ دو قبیله etrusk و سیکول نیز به طرف غرب کوچ کرده و در یونان,کرت, جنوب ایتالیا ساکن شده و تمدنهای اولیه آن سرزمین ها را به وجود آوردند.
رنه گروسه فرانسوی معتقد هست که سومریان بدون شک تمدن خود را از مردم آذربایجان کسب کرده اند
ַ( با در نظر گرفتن چند صد سال زندگی آنان در آذربایجان)
هروزنی" B. Hrozny" دانشمند چک , کسی که برای اولین بار موفق به قرائت وترجمه لوحه های هیتی شد؛ آذربایجان را اقامتگاه ثانوی سومری ها میداند(جامعه بزرگ شرق, صفحه
۱٦۱)
ساموئل نوح کریمر سومر شناس معروف که خیلی از لوحه های سومری را ترجمه کرده در کتاب "الواح سومری" صفحه
۲۵٨ تایید میکند که سومرها از آسیای میانه واز طریق قفقاز به آذربایجان آمده، و بعد از سکونتی دراز مدت در آنجا ، به بین النهرین مهاجرت کرده ودر آنجا ساکن شدندַوی ادامه میدهد: سومر ها درایجاد تمدن آراتتا درآذربایجان وتمنهای باستانی درغرب ایران نقش بزرگی داشتند.( آراتتا,۵۰۰۰ ق م) وبعدها از آنجا به بین النهرین کوچ کردند.
چارلز بارنی عالم تاریخ شناس انگلیسی بعد از تحقیق روی آثار پیدا شده از گورتپه و حسنلو در آذربایجان به این نتیجه رسیده که صنعت فلزکاری اولین بار در آذربایجان شکل گرفته است.(مجله میراث فرهنگی,سال
۳,شماره۵,ص ۵۳)
باستان شناسان دامنه های جنوبی قفقاز را گهواره صنعت فلزکاری دانسته و تایید میکنند که مواد اصلی در ساخت مفرع یعنی مس و قلع در گنجه استخراج میشده( معادن قلع ٧
۰۰۰ ساله این منطقه یادگار ان دوران هست).
ساموئل هوک در کتاب"تاریخ اوسانه در خاورمیانه" ریشه نژادی سومریان را با ساکنین قدیم آذربایجان(قوتتی ها, لولوبی ها,سابیر ها,
ַַ) گیلان(کاسپی ها) و غرب ایران(کاسسی ها٬ایلامیان) یکی میداندַ
هنری فیلد در کتاب "مردم شناسی ایران , صفحه
۱٧۵) سکونت سومر ها در آذربایجان و جنوب خزر را ثابت میکندַ
پروفسور ذهتابی( تاریخ قدیم ترکان ایران ,جلد
۱) , محمد تقی سیاه پوش (پیدایش تمدن در آذربایجان)نیز با تحقیقات خیلی ارزنده ثابت میکنند که خاستگاه سومریان آذربایجان بوده استַ

فریتزهومئل "Hommel, Fritz"در ترجمه لوحه های سومری، بیش از
۳۰۰ کلمه ترکی پیدا کرد ،, کلماتی که اکثرا به همان شکل قدیمی اش در ترکی امروزی هنوز هم به کار برده میشود ، و لذا هومئل با استناد به کشفیات علمی خود از کتیبه ها و لوحه های سومری ، زبان سومری را به عنوان ریشه زبان ترکی و "پروتو ترک" معرفی کردַ

"دل هایمزِ، Dell Hyme " پژوهشگر و زبانشناس وابسته به دانشگاه شیکاگو در بخش انسان شناسی در رابطه با ارتباط ریاضی بین زبانها تحقیقی انجام داده و
۲۰۰ لغت انگلیسی را در دو زبان "سومری و ترکی " مقایسه کرده است. او در پژوهش چاپ شده‌اش رابطه مشترک این دو زبان را با مشابهت های لغوی موجود اثبات کرده‌است. به این صورت که بعد از ۲۰۰۰ سال گسست از یک زبان مرده ریشه لغات در زبان ترکی امروزی زنده است و مورد تکلم واقع میشود. این همه حقایق و شواهد برای آن ذکر میشود که نظریه های رایج در ایران در مورد زبان کنونی ملت آذربایجان مورد بررسی مجدد قرار گیرد. چرا که عدم امکان دسترسی به اطلاعات و نیز اعمال منافع سیاسی سبب شده اند که یک موضوع مهم علمی در مورد خاستگاه زبان کنونی مردم آذربایجان مخدوش شود و دانش صحیحی به مردم داده نشود.

در کتیبه ای آشوری از سال
۷۱۶ق.م. اسم قدیمی کوه"سهند" که در بین اهالی ماد ـ ماننا استفاده میشد، کوه" او آ اوش" و منطقه کوهستانی نزدیک آن " او ایش دیش" آمده است. این دلیلی دیگر بر همزبانی سومرها و قوتتی ـ لولوبی ها میباشد. در زبان سومری "o, u ، او" به معنی عدد ۱۰ میباشد که در ترکی امروزی همان کلمه بصورت"اون،on" استفاده میشود. "ایش،ائش" در زبان سومری به معنی عدد۳ که امروزه نیز در ترکی به صورت" اوش" استعمال میشود. "دیش" در زبان سومری به معنی "دندانه" و در ترکی امروزی به معنی"دندانه؛ دندان" هنوز هم استعمال میشود. لذا معنی" او ایش دیش" ذکر شده در کتیبه آشوری به معنی" سیزده دندانه" میباشد و امروزه بدان محل"بش بارماخ" میگویند.( تاریخ دیرین ترکان ایران،ص۸۷۴، پروفسور زهتابی)

در لوحه ای سومری از
۲۱۰۰ق.م.، شاعره ای سومری ، به نام " بیدا" ، «به معنی یگانه در زبان ترکی باستان» ، در شعری که بخاطر فراق از پسرش که در "همدان" زندگی میکرد، سروده است؛ به کلمات و اسامی " کؤر"، " آراز"، " همدان" ؛ " ساز"، "تار"، "غم" ،"ایل" ،" آی"" آد" به همان صورت که امروزه در ترکی آذری رایج است ، در آن شعر بکار برده است. ( پروفسور تاریف آذرتورک).

چارلز بارنی, کوردون چایلد , هنری فرانکفرت معتقد هستند ( پیدایش تمدن در آذربایجان٬ م.تقی سیاهپوش) که سومرها موقع آمدن به بین النهرین کاملا با علم فلزکاری مجهز بودند و فلزات همراه آنان نه فقط شامل طلا و مس بود، بلکه شامل مفرع حقیقی نیز بود،
ַاجداد آنان جایی دیگر، که قطعا آذربایجان بود , چونکه آنجا نخستین پایگاه فلزکاری وگهواره این صنعت شناخته شده است, یاد گرفته بودند که مس و قلع را ذوب کنند و مفرع بدست آورند ، چون در سومر چیزی جز گل وجود نداشتַسومریان در طول حکومت شان در سومر ارتباط تنگاتنگی با همنژاد های خود در آذربایجان داشته و سنگهای زینتی و مواد لازم برای صنعت فلزکاریشان را از اذربایجان تهیه میکردند، در حماسه گیل قمیش، در یکی از جنگها، گیل قمیش با کمک دوست و همرزمش "enkidu" به جنگ Huwawa" حاکم در کوهای شمال ، یعنی آذربایجان، میروند، تا با شکست دادن او که مانع رسیدن چوب جنگلی و سنگ های گرانقیمت به سومر میشد، بجنگند.

با مطالعه سیر تکامل خط میخی سومری ، و با توجه به این حقیقت تاریخی که ، سومرها قبل از مهاجرت به بین النهرین، قرنها در آذربایجان زندگی کردند، میتوان با قاطعیت گفت که تمدن سومری ادامه و شکل تکامل یافته تمدن قوبوستان آذربایجان بود.از تمدن قوبوستان، که قدیمی ترین تمدن شناخته شده تاریخ بشریت میباشد هزاران نوشته تصویری باقی مانده و سومرها بعدها این خط تصویری را به خط میخی تکامل دادند. پروسه اختراع خط هزاران سال طول کشیده است و سومرها یکدفعه آنرا اخترا نکردند.
وابستگی و خویشاوندی زبانی و فرهنگی بین مردم کنونی آذربایجان و سومرها خیلی قوی بوده و مورد تایید اکثر تاریخدانان میباشد و خیلی ها مثل" ف.هومئل" زبان سومری را پروتوترک مینامند
ַ من فقط بطور خیلی مختصر به بخش کوچکی از اینها اشاره کردم ،و در خاتمه مطلبی را راجع به یک نمونه از صدها مشترکات فرهنگی بین سومریان و ترکان، اشاره کرده و مطلب را تمام میکنم, آن هم صنعت موسیقی میباشد اوزان ها (عاشیق ها) در فرهنگ ترکی جایگاه بخصوصی دارند ودر کل تاریخ هزاران ساله ترکان اوزان ها همیشه حضور فعالی در بین اقوام ترک داشته اند. فرهنگ ، تاریخ، داستانها و حماسه های ترکان را ، این نوازندگان خلقی، سینه به سینه با صدای دلنواز سازشان زنده نگه داشته اند.ַقدیمترین ساز ترکی که تا حال پیدا شده در ترکستان شرقی و منطقه اورومچی پیدا شده که قدمتش به ۴۰۰ سال قبل از میلاد میرسد، ولی قدیمترین پیکره یک اوزان با سازش در دست مربوط به سومرها و در بین النهرین پیدا شده است و مربوط به ۲۴۰۰ق م میباشد، چیزی که در نگاه اول، توجه بیننده را به خود جلب میکند، این هست که کلاه ،کمربند وشکل ساز ،و مهمتر از آن طرز گرفتن ساز(ایستاده و ساز را به سینه میفشارد) عینا شبیه اوزان های امروزی آذربایجان و جهان ترک هستַ موسیقی اوزانی که شاخصترین و قدیمیترین هنر موسیقی آذربایجان و سایر ملل ترک تبار است، در هزاره های قبل از میلاد در بین سومری ها و ایلامی ها رایج بود و نشانه های بعدی آن در هزاره اول قبل از میلاد در بین ماننا ها کانقا ها و بعد ها در بین اشکانیان(ترکان بارد) دیده میشودַ خاستگاه اصلی و اولیه موسیقی اوزانی حوزه دریای خزر بوده و هنوز هم در آن حوزه رایج می باشدַکتیبه های زیادی از سومر و ایلام به موسیقی اوزانی اشاره میکنند, مثلا : در سال ۲۲۵۰ ق م "کوتیک ایشوسپناک" پادشاه عیلام به اوزان ها حقوق میداد تا شب و روز در جلوی معبد خدای ایشوسپناک بنوازند(دنیای گم شده عیلام صفحه ٦٨).
در سال
۲۱۵۰ ق م , زمانیکه قوتتی های آذربایجان در بابل حکومت میکردند" گوده" شاه سومری "لاقاش" ،که زیر دست آنها بود، به سرپرست اوزان های شهر دستور میدهد که پرستشگاه اینانا( نه نه ،الهه سومری) را با نواختن ساز پر از نوای شادی کنند(تاریخ پیشرفت علمی و فرهنگی بشر, جلد ۱,صفحه ۵۵٨). آلات موسیقی زیادی , همچون کمانچه، نی، دهل،چنگ، قووال از سومرها پیدا شده است.
پس میبینیم که علاوه بر زبان موسیقی سومری نیز در بین ترکان امروزی زنده هست

با توجه و تکیه بر آثار باقی مانده از سومر و تحقیقات وسیع سومر شناسان بطور قطعی ثابت میشود که سومر ها شاخه ای از ترکان باستانی بودند که درحوالی
۵۵۰۰ سال ق م همراه با دیگر اقوام باستانی ترک(هوری ها, قوتتی ها, سابیر ها, لولوبی ها,کاسسی هاو,,,) از آسیای میانه به آذربایجان کوچ کردند و سومر ها بعد از زندگی طولانی و تشکیل دولت در آذربایجان به بین النهرین کوچ کرده و با علم و دانشی که از آذربایجان به همراه داشتند توانستند اولین تمدن بشری را بنا کرده وبزرگترین خدمات را به بشریت انجام دهندַ

ترکان دنیا , به خصوص ترکان آذربایجان , به عنوان وارثین حقیقی سومرها به آنان افتخار کرده و همچون فرزندان راستین آنها در راه صلح و خدمت به بشریت هیچ وقت کوتاهی نکرده اند
ַ همچون اجداد سومریشان ، آذر بایجانی ها نیز همیشه مقدم مهمانان و تازه واردین به سرزمینشان را ، گرامی داشته اند .