آتاتورک تولد دوباره یک ملت

 

نظرات " دیتریش شلِه گِل Dietrich Schlegel در خصوص رهبر کبیر آتاتورک 

 

امروز به بیان نظرات " دیتریش شلِه گِل Dietrich Schlegel" یکی از فعالان رسانه های عمومی، از مدیران پخش اسبق برنامه های اروپای جنوب شرقی رادیو صدای آلمان، و در عین حال رئیس انجمن ترکیه- آلمان در بن، خواهیم پرداخت.

"دیتریش شله گل" که توجه خاصی به آتاتورک و انقلابات ایشان دارد، طی مصاحبه ای به توضیح درباره علاقه و نقطه نظرات خود در مورد رهبر کبیر آتاتورک پرداخته و دربیان شخصیت و پیشگامی وی چنین میگوید:

" شخصیت آتاتورک همواره مرا تحت تاثیر قرار داده است. او انسانی وابسته به منطق و در عین حال پر شور بود. خصوصیات نادر و کم نظیری چون واقع بینی، اصالت عمل ، بصیرت و آینده نگری همه در وجود آتاتورک جمع بود. آتاتورک با بسیاری از رژیمهای دیکتاتوری و دیکتاتورهای اروپا همچون موسولینی، هیتلر، “سالازار Salazar" و فرانکو هم عصر بود. برخی از نویسندگان آلمانی آتاتورک را هم ردیف با این دیکتاتورها معرفی نمودند در حالیکه حتی تداعی نام آتاتورک در کنار نام این دیکتاتورها نیز درست نیست زیرا آتاتورک هرگز قدرت را در جهت منافع خود بکار نبرد و هیچگاه دچار بیماری خود بزرگ بینی یا " مگالومانی" ِ دیکتاتورها نیز نگردید.

هیتلر یک مگالومان بود و موسولینی نیز مشکللات روحی و روانی داشت. البته شاید " فرانکو" و " سالازار" در مقایسه با هیتلر و موسولینی واقع بین تر بودند ولی آنها نیز خودخواه بودند. بر خلاف ُآنچه ممکن است بنظر برسد، این رهبران دیکتاتور از لحاظ اهمیت به حقوق ملت بهیچوجه ملی گرا نبودند. هیتلر پس از جنگ جهانی دوم گفته بود، " اگر قرار باشد من سقوط کنم، ملت آلمان نیز با من سقوط کند.". آتاتورک هیچگاه چنین جملاتی به زبان نیاورد، بر عکس گفت: " من به ملت خود وابسته ام و میدانم آنان چه می اندیشند."

آنچه آتاتورک انجام داد تنها نتیجه تلاشهای مافوق انسانی او بود. اگر دوران بیماری اواخر عمرش را در نظر بگیریم، آتاتورک از سال ۱۹۲۳ در مدت زمان کوتاهی کمتر از ۱۰ سال، کارهای بزرگی به انجام رساند.

شخصیت این ابر مرد امروز نیز شایسته تقدیر و احترام است. اگر بگوییم که آتاتورک دموکرات نبوده و یا نتوانسته دموکراسی را بر اساس اصول غرب محقق سازد، شرایط و موقعیت آن زمان را در نظر نگرفته ایم. 

 

آتاتورک پایه های زیربنایی دموکراسی را از آن زمان بنیان نهاد.

"دیتریش شله گل" در بیانِ " ایجاد هویت ملی" در ملت ترک بعنوان یکی از اصول بنیادین آتاتورک به نقل خاطره ای پرداخته و چنین میگوید:

" یکی از اصولی که آتاتورک بدان معتقد بود، ایجاد هویت ملی در ملت ترک بود. هدف آتاتورک این بود که به مردمش نشان دهد که ملت ترک، عثمانی و یا توده ای متشکل از گروههای قومی مختلف نبوده بلکه دارای هویت ترک میباشد.

.....در صده گذشته قبل از آنکه "ترکهای جوان" موسوم به "Türk Jön" ها بطور آگاهانه خود را ترک بنامند، بر اساس آنچه خوانده بودم، کلمه ترک در معنای متفاوتی بکار میرفت. تا آنزمان حس ترک بودن به معنای واقعی کلمه وجود نداشت. آتاتورک پس از جنگ جهانی اول تمامی کسانیکه در خاک ترکیه بودند را ترک نامید. بعقیده من هدف اتاتورک از این امر، بنیادینه ساختن مفهوم " هم وطن" در میان مردم بود چرا که بافت مختلف قومی ترکیه برای وی امری مشهود بود. فکر میکنم آتاتورک میخواست تا مفاهیم " هم وطن " و " هم وطن ملی و یا هم ملیت" را یکی کند. این امر تاثیرات بزرگی در ترکها برجای گذاشت. در اروپا کمتر ملتی را میشناسم که باندازه ترکها دارای چنین غرور ملی باشند.

در اواخر دهه ۱۹۷۰ پس از انتخاباتی که " Ecevit”" و دیگر سیاستمداران در آن شرکت جستند، از ترکیه به کشورم مراجعت کرده بودم. فیلمهای زیادی از جریان انتخابات برداشته بودم. در یکی از این فیلمها مارش ملی نواخته شده بود. این فیلم را در مهمانی که در خانه ام داشتم به دوستان ترک و همکارانم نشان دادم. در قسمت مربوط به انتخابات " وان" و " دیار بکر"، در صحنه ای که سرود ملی خوانده میشد، میهمانان ترک من به احترام سرود ملی به پا خاستند. متعجب شدم زیرا سر غذا بودیم. اینکه آتاتورک توانسته بود چنین شعور ملی را در مردم خود ایجاد کند یک موفقیت بزرگ بود. من قبل از جنگ جهانی دوم بدنیا آمدم و پس از جنگ همه مان اروپایی بودیم. از آنجا که ملیت گرایی هیتلر در طریقی غیر انسانی بکار رفته بود، مفهوم ملت اهمیت چندانی برای ما نداشت. در چنین شرایطی احیای این کلمه و این مفهوم از سوی آتاتورک موفقیت بسیار بزرگی بود زیرا پیش از آن چنین مفهومی وجود نداشت.

"دیتریش شله گل" ارزیابی خود از اصل" صلح در میهن، صلح در جهان " ِ آتاتورک را نیز چنین بیان میکند:

" در این زمینه آتاتورک گفته بود"میخواهیم با تمام همسایگان خود روابط دوستانه و صلح آمیز داشته و مسایل را نیز از طرق مسالمت آمیز حل نماییم. " آتاتورک طرفدار انعقاد " پیمان بالکان " بود، با یونان از در توافق درآمد. و ترکیه در " جمعیت ملل " تلاشهای فعالانه ای از خود نشان داد.

آتاتورک یک شخصیت بین المللی بود. در حقیقت او چهره ای ملی گرا و در عین حال بین المللی داشت. دوست هامبورگی ام پروفسور " Gohthusen" که مطالعات زیادی در زمینه ترکیه دارد گفته بود" آتا تورک پیشگام و پیشرو سیاست ماورای "بلوکها" بود.".....آری ملی گرایی آتاتورک بر اساس منطق بود نه احساسات.. و این موضوع بسیار مهمی است.

... تساوی حقوقی که آتاتورک برای زنان به ارمغان آورد یکی از بارزترین وجهه های شناخته شده این شخصیت بزرگ در خارج از ترکیه بود. زمانی که آتاتورک به زنان ترک حق رای داد، در بسیاری از کشورهای جهان هنوز چنین حقی برای زنان مطرح نبود. از این گذشته آتاتورک برای زنان کشورش چنان فرصتهای شغلی ایجاد نمود که در آن دوره در بسیاری از کشورهای اروپایی که ادعای تمدن و مدرن بودن داشتند، وجود نداشت.  

 

منبع: TRT

بخشی از زندگی نامه آرنولد شوارتزنگر

 

 

 

 

« من می خواهم بهترین بدنساز در جهان باشم » آنها همیشه این را از پسر 13 ساله شان می شنیدند گوستاو و ارلیا شوارتزنگر فقط آه می کشیدند و در این باره تردید فراوان داشتند اما شک ولی تردید آنها اکنون به یقین تبدیل شده است در آن زمان آنها با شنیدن حرفهای آرنولد در کتاب راهنما بدنبال روانپزشک گشتند. 

 

اما آرنولد جدی بود. در چهارده سالگی تمرینات فشرده ای را زیر نظر « کرت مارنول »  آقای اتریش آن زمان شروع کرد در 15 سالگی او روانشناسی را همراه با دکتر « کارل کرست » برای آموختن تأثیر و قدرت مغز بر بدن مطالعه می کرد در 17 سالگی او رقابتهای حرفه ای خود را آغاز کرد. در 18 سالگی او به زندان افتاد.

 اما بازداشت شدن قسمتی از برنامه او نبود! اما بعضی مواقع برای رسیدن به هدف باید تاوانهایی را پرداخت آنچه برای او اتفاق افتاد به این شرح است بر اساس قانون به عنوان یک شهروند خوب اتریشی به مدت یک سال به خدمت نظام فرا خوانده شد او به خدمت رفت به عنوان یک راننده تانک شروع به خدمت سربازی کرد او حق نداشت برای هیچ مسابقه پرورش اندام احمقانه ای پایگاه را ترک کند اما آنها هیچ چیزی در مورد یک مسابقه پرورش اندام متفکرانه نگفته بودند بنابراین او یک روز از کمپ در رفت به امید بردن یک جایزه و واقعاً متفکرانه بود او یک جایزه برد.

وقتی مافوقش متوجه شد قبل از اینکه بگذارند او از خودش دفاع کند او را به زندان انداختند خودش آن را اینگونه بیان می کند « 7 روز طولانی در خانه بزرگ » اما در آن هفته اتفاق جالبی پیش آمد افسری که او را به زندان انداخته بود شروع به تحقیق  در مورد مدال او کرد این یک مقام کوچک نبود بلکه مقام خیلی با ارزشی بود او در کل اروپا اول شده بود آرنولد آقای جوانان اروپا شده بود  طبیعتاً او را از زندان آزاد کردند ولی از رانندگی تانک کنار گذاشته شد و به عنوان مجازات مأمور شد که یک افسر رسمی باشد! بله آرنولد خدمتش را در نظام با آموزش و تمرین بدنسازی گذراند.

بعد از اینکه او خدمت سربازی را تمام کرد به نظر میرسیدکه هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد در سال 1966 او از رده جوانان به رده بزرگسالان ارتقا  یافت به زودی در همان سال او بهترین بدنساز مرد در اروپا شد مستر اروپا و نفر اول مسابقات پاورلیفتینگ برای یک جوان 19 ساله بد نیست!

از آن به بعد نام او در فهرست بزرگان بود. او برای شرکت در رقابتهای آقای جهان ( مستر یونیورس ) به لندن رفت اگر او در این رقابتها اول می شد آقای جهان شده بود و این خیلی با ارزش بود.

آرنولد به محض ورودش به محل مسابقات با بدنسازان دیگر و طرفدارانش از سراسر جهان روبرو شد همه آنها در مورد مرد جوان اتریشی مطالب زیادی خوانده بودند این یک تجربه غافلگیر کننده برای آرنولد بود و اولین باری بود که فهمیده بود که اینقدر مشهور شده است او اکنون در مسابقات جهانی بود عضلاتش کاملاً پمپ شده بودند و آماده مسابقه شده بود.

قهرمانی او بوسیله یک آمریکایی تهدید می شد که «جت یورتن » نام داشت او فقط کوهی از گوشت نبود بلکه تعریفهای خاصی از بدنسازی داشت و گویی بدنش را تراشیده باشند البته با هنر و دقت زیاد و آرنولد فهرمانی را از دست داد.

اما برای سال بعد آرنولد مانند یک مجسمه ساز کار کرد او به آنالیز هر قسمت از بدن خود پرداخت. او تمرینات جدیدی که گروه های عضلانی را تفکیک کرده آنها را تعریف می کرد اختراع کرد. در سال 1967 او بار دیگر برای شرکت در مسابقات آقای جهان به لندن رفت با این بدن فوق العاده تراشیده و آراسته او مطمئن بود که می تواند یورتن را شکست دهد اما اوضاع به نفع آرنولد پیش نمی رفت اکنون یک رقیب جدید برای آرنولد پیدا شده بود « دنیس تینرینو » که فقط عنوان قهرمانی مستر آمریکا را داشت اکنون در مقابل او بود همه دوستان نزدیک آرنولد  فکر می کردند که دنیس او را شکست خواهد داد در صبح روز مسابقات ناگهان دنیس خواست که به آرنولد بگوید که چه احساسی دارد و به سمت او خم شد و با لبخندی در گوش او گفت:  « این روزی است که من در آن می خواهم برنده باشم »

این سخن درس بزرگی به آرنولد داد و آرنولد متوجه شد برای برنده شدن در مسابقات علاوه بر بدن زیبا و عضلانی و بزرگ باید قویترین اراده را داشت و این باعث شد که آرنولد با وجود « دنیس تینرینو » که عملکردی فوق العاده و بدنی با شکوه داشت بتواند قهرمان جهان شود و این در حالی بود که او فقط 20 سال داشت و جوانترین مستر جهان در تاریخ شد. آرنولد به آرزوی خود رسیده بود.

یا شاید خود او اینگونه فکر نمی کرد. او میدانست که در حقیقت 3 قهرمانی جهان وجود دارد. آرنولد در رده آماتورها در انجمن بین الملی پرورش اندام آماتور قهرمان شده بود اما یک رده حرفه ای هم وجود داشت به عبارت دیگر فدراسیون بین المللی پرورش اندام برای خودشان یک قهرمانی جداگانه داشتند و همچنین او فهمیده بود که یک مستر جهان و یک مستر المپیا وجود دارد اگر واقعاً می خواست به رویایش واقعیت ببخشد باید همه این مقامها را می برد!

آرنولد چمدانش را بست و عازم مونیخ شد تا تمرینات بیشتری انجام دهد و این دورانی فوق العاده بزرگ از زندگی او بود او روزی 4 تا 6 ساعت با وزنه کار می کرد او همچنین به مدرسه اقتصاد رفت و باشگاه تندرستی خود را اداره می کرد و سعی می کرد رویای خود را بخاطر داشته باشد.

اما سختی ها تمام شده بود در سال 1968 او به لندن بازگشت و به سادگی مدال مسابقات دیگر قهرمانی جهان را بدست آورد.  او عنوان آقای جهان NABBA  در هر دو رده حرفه ای و آماتور را بدست آورده بود. او همچنین در مسابقات پاور لیفتینگ آلمان قهرمان شد و آقای IFBB در مسابقات بین المللی مکزیک شد اما او هنوز عنوان مستر المپیا را در برابر خود داشت.

بنابراین در 21 سالگی به کالیفرنیا رفت تا با بهترین بدنسازان جهان به تمرینات خود ادامه دهد او  6 پا و 2 اینچ قد و 250 پوند وزن داشت و بزرگترین بدنساز در بین دیگران بود او به مطالعه حرکات موزن در رقص باله پرداخت او از موزیکش قدرت می گرفت و ژست و فیگور فوق العاده ای داشت او تراشیده و برنزه شده بود.

در طول دو سال بعد از آن آرنولد به جاهای مختلفی از دنیا سفر کرد در سال 1969 او قهرمان جهان مسابقات آماتور IFBB در نیویورک شد و در سال 1970 آقای جهان در مسابقات NABBA در رده حرفه ای ها شد و آقای جهان در کلمبوس اوهایو شد در پایان سال او همه عنوانهای قهرمانی را به غیر مستر المپیا بدست آورده بود و سر جیو الیوا این مقام را از سال 1967  در اختیار داشت آرنولد مشتاقانه منتظر مسابقات سال 1970 بود که در نیویورک برگزار می شد و بلاخره این لحظه فرا رسید آرنولد در کل زندگی خود را برای این لحظه آماده کرده بود و خودش این را خوب میدانست او حتی به اندازه سرجیو  برای گرم کردن و پمپ کردن عضلاتش خود را به زحمت نینداخت و فقط خود را متمرکز کرد و فقط در دو دقیقه مانده به به رفتن روی سکوی نمایش تغییر کرده بود و روغن زده بود همه به قدری هیجان زده بودند که پلیس مجبور بود در ازدحام طرفداران نظم را برقرار کند در بین جمعیت دو دسته وجود داشتند هر کدام قهرمان مورد علاقه خود را تشویق می کردند اما در پایان فقط یکی برنده بود و یک مدال یک اسم : شوارتزنگر و بنابراین در سال 1970 در سن 23 سالگی اوبه رویایی که 10 سال پیش در سر داشت رسید اما با هر معیار و انداره ای بهترین بدنساز جهان بود و او این مقام را برای سالها ادامه داد. او رکورد بی سابقه 7 بار را در در قهرمانی مستر المپیا به ثبت رساند  قبل از اینکه بازنشست شود و علت بازنشستگی او این بود که او هدف جدیدی داشت و آن معروفترین هنرپیشه جهان شدن بود وقتی که پدر مادر آرنولد این را شنیدند دوباره آهی کشیدند و دوباره به جستجو در کتاب راهنما پرداختند.

آلپاچینو

 

 

 

متولد:25 آوریل 1940

هنگامی که آلپاچینو با فیلم قهوه چینی به بیست و پنجمین فستیوال بین المللی فیلم تورنتو وارد شد، حضورش همگان را شگفت زده نمود. او به اتفاق روبرت دنیرو بعنوان خدایان بازیگری شور و هیجان بزرگی در فستیوال به راه انداختند که تا آنروز بی سابقه می نمود.

آلپاچینو که تنها فرزند "سالواتوره" و "رز پاچینو" بود در بیست و پنجم آوریل 1940 در ایتالیا بدنیا آمد و هنگامی که تنها دو سال بیشتر نداشت پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و از آن پس او با مادرش زندگی می کرد.

از همان دوران کودکی به لحاظ اینکه مادرش یک هنرپیشه بود با دنیای بازیگری آشنا شد و شخصیتش بعنوان یک بازیگر در فیلمهایی که با مادرش بازی می کرد، شکل گرفت.

او تحصیلش را از مدرسه ابتدایی بازیگری آغاز نمود و در 14 سالگی وارد مدرسه عالی بازیگری شد. اما نتوانست هیجکدام از کلاسهای آکادمیک را به پایان برساند و در نهایت از آنجا اخراج گردید.

از آن پس او به شغلهای مختلفی دست زد تا توانست با سرمایه ای که از این کارها بدست آورده بود در استودیوی هنری "هربرت برکوف" ثبت نام نماید. او در آنجا زیر نظر "چارل لاتون" آموزش دید و با سعی و کوشش فراوان توانست در سال 1966 جایگاهی برای خود در میان بازیگران باز نماید. او بعنوان نقش مقابل "جیمز ارل جونز" در تئاتر "خزشهای صلح" اولین کار هنری خود را آغاز نمود و بعد از آن بخاطر نقش "مورفی" در "سرخپوستها برانکس را میخواهند" موفق به دریافت جایزه ویژه گردید.

او در فصل 68-67 بعنوان بهترین بازیگر تئاتر جامعه برادوی انتخاب شد. چند سال بعد او توانست با بازی در "ببر کراوات می زند" که 39 بار به اجرا درآمد مجدداٌ توجه منتقدین و رسانه ها را بخود جلب نموده و اولین جایزه "تونی آوارد" را دریافت نماید.

در سال 1969 بعنوان سیاهی لشکر در اولین فیلم خود با عنوان "من ناتالی" بازی کرد و بعد از آن در سال 1971 در فیلم "وحشت در پارک سوزن" نقش آفرینی کرد.

در همین زمان بود که "فرانسیس فورد کاپولا" کارگردان شهیر و صاحب سبک سینمای غرب با وجود فشارهای زیادی که از جانب استودیو بر او وارد می آمد نقش "مایکل کورلئونه" را در فیلم پدر خوانده به آلپاچینو سپرد و او نیز با زیبایی هرچه تمامتر در آن فیلم نقش آفرینی کرد و توانست جایزه اسکار بعنوان بهترین بازیگر نقش دوم از آن خود کند.

آلپاچینو کار هنری خود را با نقش "سرپیکو" در قسمت دوم فیلم "پدرخوانده" و "یک بعدازظهر سگی" ادامه داد که در آْنها نیز موفق به دیافت جایزه اسکار شد.

اگر چه بخاطر انقلابهایی که در کشورش رخ داد او مجبور شد در کار خود چند سالی را توقف نماید اما مجدداٌ با آثاری همچون "صورت زخمی"، "دریای عشق" و "فرانکی و جانی" خاطرات بیاد ماندنی و قابل توجهی را در اذهان آفرید و در سال 1977 او مجدداٌ برنده جایزه تونی آوارد گردید.

او ترجیح می داد همیشه بعد از بازی در یک فیلم کار کوچکی را نیز روی صحنه انجام دهد. بازیهای او توانست لحظات بزرگی را در پرده سینما بوجود آورد.

در دهه 90 شاهد هنرنمایی او در فیلمهایی همچون قسمت سوم "پدرخوانده"، "مخمصه" و "وکیل شیطان" بودیم که او توانست در نهایت پنجاه و هشتمین جایزه ویژه "یک عمر تلاش مستمر" را کسب نماید.

در سال 2002 او بهمراه "روبین ویلیامز" و "هیلاری اسوانک" در فیلم "بی خوابی" ایفای نقش نمود و حال نیز در جدیدترین کار خود در سال 2005 با فیلم "تاجر ونیزی" نظر تمام جشنواره های معتبر جهان را به خود جلب نموده است. او در یکی از جدیدترین مصاحبه های خود عنوان نموده که با گذشت 64 سال از سن خود احساس می کنم هنوز هم کاری ماندگار برای سینمای جهان انجام نداده ام و می خواهم همچنان بدنبال بهترین نقش عمرم بگردم.

اخیراٌ "جک نیکلسون" یکی از ستاره های پرفروغ هالیوود در مصاحبه خود با مجله سینمایی" ورایتی" عنوان نمود که "فرانسیس فورد کاپولا" قبل از آلپاچینو نقش مایکل کولئونه را در در اثر با عظمت پدر خوانده به او پیشنهاد داده و او چون در آن زمان معتقد بوده که نقش یک ایتالیایی را باید یک ایتالیایی بازی نماید به پیشنهاد کاپولا پاسخ منفی داده است و بدین ترتیب یکی از بزرگترین فرصتهای زندگی هنری خود را از دست داده است. او که تا کنون دوبار موفق به دریافت جایزه پراعتبار اسکار شده است ههمچنین اعتراف نموده که آلپاچینو در فیلم پدر خوانده با بازی حیرت انگیزش واقعاٌ همان مایکل کورلئونه است و هرگز کسی نمی توانسته آنچنان قدرتمند در قالب آن نقش تاریخی ظاهر شود و بدین خاطر همیشه او را تحسین می کند.

بیل گیتس

 

 

 

رئیس و موسس شرکت مایکروسافت می باشد. در حال حاضر مایکروسافت با (

بیش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص 25.3 میلیارد دلار در پآیان سال مالی 2001 یکی از موفقترین شرکتهای

آیالات متحده امریکا و یکی از راهبران صنعت کامپیوتر بوده است. بیل گیتس در 28 اکتبر سال 1955 در یک خانواده متوسط در شهر سیاتل

امریکا متولد شد.پدر بیل ، ویلیام هنری گیتس دوم وکیل دادگستری و یکی از سرشنآیان شهر سیاتل است و مادر او آموزگار مدرسه و یکی

بود که در امور خیره نیز فعالیت داشت. بیل گیتس در این خانواده و در کنار دو

خواهر خود رشد کرد.گیتس در کودکی بیشتر وقت خود را در کنار مادربزرگ خود گذراند و از او تاثیر بسیار گرفت. او از همان دوران

کودکی خود روحیه رقابت طلبی خود را نشان داد و سعی می کرد تا در هر زمینه ای از دوستان خود پیش باشد. گیتس تحصیلات ابتدای خود

پشت سر گذاشت و در آنجا بود که با کامپیوتر آشنا شد. در آغاز یکی سالهای تحصیلی مسئولان مدرسه

تصمیم گرفتند با کمک خانواده دانش آموزان، یک ترمینال کامپیوتر اجاره کنند و در اختیار دانش آموزان قرار بدهند. در این

Bill Gates) ویلیام هنری گیتس سوم مشهور به بیل گیتسUnited Way International از اعضا هیئت مدیرهLakeside را در مدرسه عمومیLakeside

هنگام بیل گیتس با کامپیوتر آشنا شد و به سرعت در استفاده از آن مهارت کسب کرد و در سیزده سالگی اولین نرم فزار خود را که یک بازی

که دو سال از گیتس بزرگتر بود و در زمینه سخت افزار کامپیوتر هم (

میگذراند. گیتس در سال 1973 وارد دانشگاه هاروارد شد و

که در حال حاضر مدیر عامل مایکروسافت است آشنا شد. گیتس زمانی که در هاروارد بود یک (

طراحی کرد. بیل گیتس در سال 1975 به همراه دوست دوران کودکی خود پل آلن

با شعار

کامپیوترهای مختلف تولید میکرد. در آن زمان مایکروسافت فقط 40 کارمند داشت که شبانه روز بشدت کار میکردند و کل فروش آن فقط

2.4 میلیون دلار در سال بود.

نام گرفت و

تصمیم گرفت تا کار نرم افزار آن را به عهده شرکت دیگری

قراردی با شرکت کوچک مایکروسافت بست تا نرم افزارهای

از پردازنده های 16 بیتی 8088 شرکت اینتل استفاده میکرد.

بنابراین مایکروسافت برای فروش زبانهای برنامه سازی خود به یک سیستم عامل 16 بیتی نیاز داشت.در آن زمان شخصی بنام تیم پاترسون در

را برای آن

DOS

Allen Paul) ساده بود نوشت. گیتس به همراه دوست خود پل آلنLakeside مهارت داشت، بیشتر وقت خود را به برنامه نویسی در اطاق کامپیوترSteve Ballmer) در آنجا با استیو بالمرAltair MITS را برای کامپیوتر BASIC نسخه از زبان"در هر خانه یک کامپیوتر" ایجاد کرد. مایکروسافت انواع زبانهای برنامه سازی را برای Microsoft شرکت کوچکی بنامPC برای اینکه از بازار کامپیوترهای شخصی عقب نماند تصمیم گرفت تا کامپیوتر خود را که IBM در سال 1980 شرکتIBM . کامپیوترهای امروزی نیز مبتنی بر آن هستند، بسازد و وارد بازار کندIBM بگذارد. این بود که شاهین خوشبختی بر دوش مایکروسافت نشست وIBM تولید کند. کامپیوتر های جدید IBM سازگار با کامپیوترهای شخصیDOS کارگاه خانه خود یک کامپیوتر 16 بیتی کوچک ساخته بود و برای آن یک سیستم عامل ساده 16 بیتی نوشت که نام 86را با قیمت 75 هزار دلار بدست آورد. بیل گیتس و پل آلن سیستم DOS انتخاب کرده بود. بیل گیتس کلیه حقوق سیستم عامل 86

تغییر دادند و امکانات بیشتری را به آن افزودن و از آن یک سیستم عامل قوی 16 بیتی ساختند.

درصدی از

به مایکروسافت می پرداخت. و رفته رفته امپراتوری آقای بیل گیتس بر روی

و محصولات موفق دیگر گامهای بزرگتری

IBM 86 را متناسب با کامپیوتر های شخصیIBM جای گرفتند و IBM برروی کامپیوترهای شخصی MS-DOS . نامید MS-DOS مایکروسافت این سیستم عامل راMS-DOS خود را برای استفاده از PC فروش کامپیوترهایWindows بنیان نهاده شد. بعدها مایکروسافت با تولید سیستم عامل گرافیکی MS-DOS

بسوی موفقیت برداشت.طبق آخرین آمار بیش از 95 درصد از دارندگان کامپیوترهای شخصی در سراسر جهان از محصولات مختلف

مایکروسافت استفاده میکنند. درحال حاضر بیل گیتس با بیش از 50 میلیارد دلار، ثروتمندترین مرد دنیا شناخته شده است. او این مقام را

چندین سال است که حفظ کرده. یکی از دلایل موفقیت مایکروسافت به گفته خود گیتس استخدام افراد با هوش در این شرکت است. گیتس

زمانی که فقط 19 سال داشت مایکروسافت را مدیریت میکرد. او بقدری کار میکرد که حتی گاهی چند روز محل کار خود را ترک نمی

کرد و به همراه کارمندان خود بسختی برروی پروژه های مختلف و سفارش مشتریان کار میکرد. گیتس در سال 1994 با ملیندا فرنج گیتس

ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر (متولد سال 1996 ) و یک پسر (متولد سال 1999 ) بوده است.بیل گیتس راه مادر خود را ادامه داد و

بهمراه همسر خود چندین موسسه خیره در سراسر دنیا تاسیس کرد. هم اکنون بیل گیتس همراه همسر و فرزندان خود در شهر سیاتل ساکن

است.

 

زندگی نامه بیل گیتس

(Archimedes) ارشمیدس

    •  

 

(

٢١٢ ق.م - ٢٧٨ ق.م

Archimedes) ارشمیدس

ارشمیدس یکی از بزرگترین دانشمندان ریاضی و مکانیک در عصر خودش بود. پدرش فیدیاس که منجم بود او را برای آموزش از

سیراکوز به مدرسه ریاضیات اسکندریه فرستاد. شهر اسکندریه را اسکندر مقدونی در سال 323 ق.م در زمان حمله و حرکت به سوی شرق

بر کرانه مدیترانه در خاک مصر ساخت. این شهر پس از رکود آتن - پایتخت یونان - مرکز علم و تجارت شد و بزرگانی چوت اقلیدس و

بطلمیوس و ارشمیدس را تربیت کرد. این شهر حتی موقعی که به دست مسلمانان فتح شد، از مراکز مهم علوم یونانی بود و در انتقال علم و

اندیشه یونانی به فرهنگ و تمدن اسلامی نقش مهمی داشت. درباره خصوصیات زندگی ارشمیدس اطلاعات زیادی در دست نیست. اما

علاقه اش به ریاضیات و مسائل علمی مکانیک سبب شده است که کارهای با ارزشی از او باقی بماند. گفته می شود که وقتی به مسأله ای

علاقمند می شد از خوردن و خفتن غافل می شد و چنان خود را سرگرم کار و حل مشکل می کرد که هر مسأله دیگری او را از کار باز

نمی داشت. وقتی که ارشمیدس روی شنهای ساحل دریا اشکال هندسی خود را رسم کرده بود سربازی بدون توجه با راه رفتن روی شنها

اشکال او را لگد کرد و ارشمیدس چنان اعتراض کرد که موجب خشم سرباز شد و سرباز با شمشیرش به ارشمیدس حمله کرد و او را

کشت. از آثار علمی او می توان کشف قانون مایعها و گازها (معروف به قانون ارشمیدس در شاره ها)، تعیین جرم حجمی طلا و نقره و

بعضی فلزات دیگر و اختراع پیچ مخصوص حلزونی شکل به نام پیچ ارشمیدس برای بالا بردن آب اشاره کرد.

همچنین تألیف کتابهایی از جمله اصول مکانیک - درباره اجسام شناور - درباره کره و استوانه - اندازه گیری دایره و پیچها از دیگر

    • کارهای برجسته این دانشمند دوران باستان است.