چند کلمه ترکی در باره پول و مالیه

  

پول: آقچاAqça

سکه: یارماقYarmaq

اسکناس: چاوÇav

مالی: آقچالAqçal

مالیه: آقچالی ایشلرAqçalı İşlər

خزانه: آغیAğı

خزانه داری: آغیچیAğıçı

واحدهای پول تورکی (به ترتیب نزولی): تومه نTümən ، سومSom ، تنگهTəngə ، تییینTiyin ، باسیقBasıq ، بنه کBənək

حواله، برات: بیچه کBiçək

ضرابخانه: باسیق ائویBasıqevi

کارت اعتباری: قامدوQamdu

سند: بلگهBəlgə

امضا: ایزباسİzbas

مهر: دامقاDamqa

فرمان دولتی: یارلیقYarlıq

توشیح رسمی: توغراTuğra  (در گذشته امضاء-نشان سلاطین ترک که به اسناد رسمیت می بخشید)

رسمی: توغرالیTuğralı  (سند رسمی= توغرالی بلگهTuğralı Bəlgə

نگاهی به جایگاه ملت آذربایجان ایران

 

مسئله ی ملیت مسئله ای است که برای مطالعه آن باید به غرب و اروپا مراجعه کنیم و ریشه های این نوع تفکر را در آنجا جستجو کنیم. می دانیم که ناسیونالسم اتحادگرای تورک (تورکچولوک) از غرب در بین تورکان غربی (باتی تورکلری) ریشه دواند و بعد از طی مراحلی به صورت هایی در ادبیات و رفته رفته در سیاست نیز نمو پیدا کرد. باید اضافه کنیم که تمام حرکت ها و جنبش ها و انقلاب ها از دید کارشناسان سیاسی یک نوع عکس العمل در مقابل سیاست های غیر دموکراتیک و نا کارآمد دول حاکم بر آن ملت هاست. برای مثال انقلاب کبیر فرانسه در مقابل دیکتاتوری امپراطوری وقت و حرکتهای ضد امپریالیستی در آمریکای جنوبی در مقابل دیکتاتوریهای نظامی حاکم به وجود آمده بودند. شمردن انقلاب های دنیا که هر کدام عکس العمل ملت ها در برابر سیاست های حاکمان به وقوع پیوسته است کار چندان مشکلی نخواهد بود.همانطور که ذکر شد تفکرو جنبش ملی گرایی نیز از غرب شروع شد و زمانی که امپراطور فرانسه ناپلئون تمام اروپا را در تصرف خود داشت و سیاست یکدست کردن و فرانسه ی بزرگ و تمامیت در آن امپراطوری از طرف حاکمان بر مردم سراسر اروپا اعمال می شد سایر ملت های اروپایی از جمله آلمان ها و ایتالیا یی ها و اسلوونی ها در قرن نوزده توانستند بنیاد و اساس تفکر ملیت و ملی گرایی را پایه ریزی کنند.هر یک از این ملت های اروپایی به نوعی ملت را تعریف میکنند که در تعریف ملت مسائل سیاسی نیز خالی از تاثیر نیست. برای مثال آلمان ها و اسلونی ها ملت رابا نژاد و زبان(ضرورت تاریخی) تعریف می کنند و یا فرانسوی ها آرزو و اراده (آزادی فردی) را و یا ایتالیا یی ها اراضی و زبان (جغرافی و تاریخ) را عامل به وجود آمدن و وارد صحنه شدن ملت ها می دانند. ذاتا و فطرتا وطن دوستی و ملت دوستی در نوع بشر موجود می باشد و همین نوع نگرش در بین اقوام است که بستر را برای به وجود آمدن ملت ها و افکار ملی گرایانه در آن قوم مهیا می کند. در هر حال ملیت گرایی نوع تکامل یافته و بسیار پیشرفته ی این نوع نگرش مطرح شده در فوق می باشد.

. بنا بر تعریفی که یوسف آقچورا اندیشمند بزرگ تاریخ ناسیونالیسم ترک در کتاب تاریخ ناسیونالیسم ترک (Türkçülüyün Tarixi) ارائه می دهد ملت گروهی از انسانهاست است که به غیر از زبان و نژاد مشترک، در وجدان اجتماعی نیز برابری و اشتراک داشته باشد. این تعریف تمام تعاریف فوق را نیز در یک جمع بندی ارائه می نماید و به گونه ای گسترده آن را تعریف می نماید. لیکن تعریفی که در منشور سازمان ملل متحد آمده است اینگونه بیان می شود : گروهی از مردم که دارای زبان و تاریخ و جغرافیای مشترک باشند در جرگه ی ملت ها قرار میگیرند.

طبق تعاریفی که ارائه شد به راحتی می توان دریافت که کشور مهندسی شده ی ایران امروزی کشوری کثیرالمله می باشد. ولی متاسفانه وقتی رضا شاه به حکومت رسید و بنای یک حکومت مدرن را گذاشت پروسه ملت سازی و دولت سازی برخلاف جامه سنتی باقی مانده از قاجاریه به انجام رسید. برای تحقق این امر بایستی مردمی که در کشور زندگی می کردند را به صورت یک ملت واحد تعریف می نمودند که این امر به خاطر وجود ملت هایی چون تورک و عرب و بلوچ که هر کدام از این ملت ها دنباله هایی وسیع در خارج از مرز های کشور داشتند کار را برای دولت شاه بی سواد آن زمان سخت می کرد. برای حل این مشکل اساسی کسانی چون محمود افشار و تیمورتاش وداور راه حلی ارائه کردند که از آن به عنوان "وحدت ملی" نام می بردند. در حقیقت این افراد به جای حل مشکل صورت مسئله آن را پاک کردند آنها می دانستند که نمی توانند ملت های بزرگی چون تورکها و عرب ها را به جای اقوام ایرانی قالب کنند بر صدد آمدند تا این ملت ها را به گونه ای تحقیر آمیز ، تفاله و باقی مانده ی جنگ های ایران و مغول و ایران و اعراب و و در قالب مهاجرانی که در صده های اخیر به ایران آمده اند معرفی کنند تا به این طریق بتوانند بر سیاست های پست شوونیستی خود مشروعیت بخشند. سیاست شوونیستی که با نام فریبنده وحدت ملی که در زیر لباس قانون پنهان می شد.

. تبعیض ها و تضییع ها بر اقوام و مذاهب موجود در کشور این سخنان را تصدیق می نماید. جایگاه ملت هایی چون عرب و تورک و بلوچ به برکت وجود یک رژیم آپارتاید ، شوونیستی و سانترالیستی به جایگاه قوم ایرانی کاهش یافته است ولی متاسفانه این ملتها حتی در جایگاه یک قوم نیز از حقوقی برخوردار نیستند. آیا غیر از این است که در نتیجه سیاستهای ریاکارانه استعمارگر پیر انگلستان که در مستعمره های خود زبان محلی را ممنوع و زبان انگلیسی را جایگزین می نمود امروز قسمت هایی از آفریقا، هندوستان و پاکستان نمی توانند از زیر سیطره زبان انگلیسی بیرون بیاییند و چه بلایی بدتر از آن که ملتی زبان خود را بر اثر استعمار از دست بدهد؟ و مگر نه این است که هم اکنون در آذربایجان اقتصادمان ، فرهنگمان ، ملیتمان به تاراج می رود و مگر نه اینست که در 84 سال گذشته استعمارگر شوونیسم توانسته مناطقی از جنوبی آذربایجان را قربانی گرفته و به شوونیسم ها و متکلمین آن بیافزاید.

بی تردید اگر ملت آذربایجان در این برهه از تاریخ بیدار نشود فردا دیگر آذربایجانی باقی نخواهد ماند. برای اثبات مستعمره بودن آذربایجان چه دلیلی  محکتمر از اینکه نام مکان های تاریخی و شهرها و روستا ها را تغییر دهند؟ زمانی که عربها اسم خلیج فارس رو عوض میکنن وبه خلیج عربی تبدیل میکنن دادو بیداد شوونیسم ها بلند میشود و از تمام ملتهای ایران چون تورک بلوچ و... کمک میخواهند تا به این اسم گذاری اعتراض کنند ولی در حالی که اسامی شهر های آذربایجان عوض میشود هیچ آذربایجانی حق اعتراض ندارد. چرا قزوین، همدان، زنجان و اردبیل دیگر رسماً آذربایجان شمرده نمیشوند؟ چه لزومی دارد که دهاتی بی سواد ترک مجبور شود در دادگاه برای دفاع از خود فارسی صحبت کند؟ چه لزومی دارد فرزندان ما برنامه های تلویزیونی و رادیویی فارسی گوش کنند و ببینند در حالی که در خانواده به تورکی تکلم می شود؟

حقیقتا کودکان ترک آذربایجانی با تاریخ ملی تحریف نشده خود آشنایی پیدا می کنند؟ چقدر به موسیقی محلی خود گوش می کنند؟ اصلا نام آذربایجان را چند بار از رادیو و تلویزیون می شنود؟ چه کسی و در کجا به او یاد می دهد که آذربایجانی است؟ در کدام کشور دنیا ایالتی را به خاطر اینکه شهرهایش پیشرفت می کند جدا کرده و تکه تکه می کنند؟ این در حالی است که استان هایی چون اصفهان تاکنون تجزیه نشده اند آیا این به این خاطر است در آذربایجان بیش از اصفهان و شیراز سرمایه گذاری می شود و وضع تورک ها بهتر از فارس هاست؟ واقعا اگر چنین بود آیا آذربایجانی مجبور می شد برای پیدا کردن کار و در آمد جلای وطن کرده و در پس کوچه های تهران و اصفهان و شیراز و بندر عباس مورد تمسخر قرار گیرد؟ اگر تجزیه ی یک ایالت یا استان سیاست روش خوبی برای پیشرفت آن منطقه بود مطمئنا تا بحال اصفهان و شیراز و یزد هم بارها تقسیم شده بودند...

امروز آذربایجان وروشنفکرانش به خوبی از تاریخ درس گرفته اند و می دانند که تامین حقوق ملت تورک آذربایجان با همسویی با سیاست های مرکز و جریانهای سیاسی مرکزگرا غیر ممکن است. زیرا اتمسفری که با حکومت رضاشاه به جامعه ایران وارد شد هرگز اجازه ی داشتن حقوق برابر را به ساکنان نخواهد داد زیرا تخم نژاد پرستی و اینکه قوم خاصی از هر جهت از سایر اقوام برتری دارد را نمی توان به راحتی از بین برد . اینکه یک فارس شیرازی که تاکنون بلوچستان یا خوزستان را زیرمجموعه فرهنگ خود و مستملکه پنداشته است ناگهان به طرز تفکر برابری در تاریخ و فرهنگ و ادبیات با سایر ملت های ایران عادت کند کاری بس دشوار است. و این چنین است که آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور ایران در مصاحبه ی خود ملت های غیر فارس را خرده فرهنگ های ایران نام می برد. و یا اینکه آقای موسوی مانقورت و آقای خاتمی به عنوان رهبران جنبش اصلاح طلبی ایران، یکی بزرگترین اهانتها را به ملت بزرگ تورک کرده و به ملت 30 میلیونی تورک می خندد ودیگری بدون هیچ عکس العملی نظاره گر می ماند. نبایستی فراموش کنیم که نه انحصارطلبی اسلامی، نه اصلاح طلبی اسلامی، نه رئفورمیسم سکولار تهران محور و نه حتی نسخه هایی همچون دموکراسی تحت کنترل و یا فدرالیسم این چنانی و یا آنچنانی چاره ملت آذربایجان نمی باشند.

وسلام

تکه دوزی مادر بزرگم به اسم ایران

 

 

یک روزی داشتم به نقشه ی وطنم ایران نگاه میکردم که یهو تکه دوزی های مادر بزرگم یادم افتاد همان تکه هایی که از پارچه های قدیمی خوش رنگ به یک جا جمع شده و با استاد کاری تمام مادر بزرگم آن تکه های بزرگ و کوچک  در کنار هم قرار گرفته اند وبه صورت یک لحاف بزرگ در آمده اند دقیقا نقشه ی ایران هم مثل تکه دوزی مادر بزرگمه تو این نقشه اقوام وملتهای گوناگون بزرگی که همشون تاریخ بزرگوار و ارزشمند داشتن کنار هم قرار گرفته اند ویک منطقه ای با کاستی ها و فراوانیهایی به اسم ایران تشکیل دادن.

اما ایران درسته که شبیه تکه دوزی های مادر بزرگمه ولی آنقدر با این تکه دوزی فرق داره که نگوووو......

ایران کشورى "کثیرالمله" و مردم آن از ملیتهاى مختلف تشکیل شده است. ". ایرانى نام ملت و یا قوم و نژاد و تبار و فرهنگ و زبان مشخصى نیست. ملت ایران تعبیرى نارسا و نادرست براى نامیدن "مردم ایران" است. کردها و ترکها و فارسهاو بلوچی ها و... هر کدام ملتى جدا هستند البته جزء مردم ایران که در کنار هم قرار گرفتن اینها اسم ایران درست شده. ملل عمده ای که در ایران زندگی میکنن همه عناصر اصلى سازنده مردم و جامعه و هویت ایرانى اند. . ایران تنها کشور منطقه است که به روند پذیرش تنوع ملى کشور و مردم خود نپیوسته است .

در حالیکه ۴۶ روستاى ارمنىنشین قره باغ خواهان استقلال است٫ ۳۰-2۵ میلیون آذربایجانی وقشقایی (ترکی) را از خواندن و نوشتن به زبان مادرى و ملىاش محروم کردن٬ صندوق جریمه ترکى گذاشتن و ادای اسامی و تعاریف کودکانه به این ملت و خود را والا و اصیل شمردن چنانچه در دین اسلام همه ی انسانها با هم برابر و یکی هستند پس ارزش اسلامی کجا رفت؟

بنابر اندک منابع موثق موجود در باره ترکیب ملى مردم ایران٬ خلق ترک در این کشور اکثریت نسبى جمعیت را تشکیل مىدهد. زبان ترکى آذرى (مجموع کلیه لهجه هاى آن) با ٢٩٬٣ میلیون متکلم٫ حداقل ٤٢٬٣% جمعیت ایران٬ از جهت شمار متکلمین زبان اول مردم ایران است. بقیه ملتها از جمله فارسها در اقلیت اند. زبان ترکى زبان اول مردم در شمال غرب کشور و شمال شرق کشور (شمال خراسان) و دومین زبان در فارسستان (پرشیا)(قشقایی) و دیگر بخشهاى کشور مىباشد. ترکى زبان اکثریت مطلق مردم در استانهاى آذربایجان غربى٫ آذربایجان شرقى٫ زنجان٫ همدان٫ اردبیل٫ قزوین٬ مرکزى٫ و تهران میباشد.

زبان محلى  فارسی در دشتهاى مرکزى و شرقى ایران (با کمترین تراکم جمعیتى در کشور) رایج و البته زبان بومى بخشى از مردم کشور همسایه افغانستان مىباشد.

به گفته ی فریتز بولکشتاین عضو کمیسیون اروپا در سخنرانىاى در دانشگاه لیدن از دموگرافى (جمعیت شناختى) به عنوان مادر سیاست یاد کرد و این تثبیتى فوق العاده درست است.

کافى است نگاهى به منطقه خود بیافکنیم. چهار بار قتل عام و نسل کشى ترکان آذرى در قرن بیستم توسط ارمنىیان و روسها (در غرب آذربایجان ٬ در شرق ترکیه و...)٬ اشغال اراضى فلسطین توسط اسرائیل٬ سیاستهاى دولت پهلوى در اسکان فارسها و لرها در عربستان ایران٬ سیستانیها در ترکمنستان جنوبى و کردها در آذربایجان غربی  همه و همه به نیت تغییر ترکیب ملى و بدست آوردن برتریت جمعیتى قومى براى وصول به مقاصد سیاسى مشخصى یوده است  جمعیت شناسى ملل و گروههاى ملى ساکن در ایران٬ تاریخچه٬ لزوم٬ فوائد و یا امکان آن خود بحثى علیحده است.

اگر این بحث هارو کنار بگذاریم و خود را فقط در قرن 21 حس کنیم نه بیشتر پس حتی یک ذره معنی ظاهری  کلمه ی اتحاد ملی و انسجام اسلامی کجا رفت چه برسد به معانی درونی آن.

اهرام مصر چگونه ساخته شده اند؟؟؟؟

باستان شناسان قدمت انرا در حدود 5000 سال تخمین میزنند اما در یافته هایی در خرد باستانی و باتوجه برخی شواهد قدمت انرا به بیش از 27000 سال میرسد. یکی از دلایل این تخمین وجود نام فرعون و همزمان دانستن تمامی فراعنه با دوره پیامبر حضرت موسی است. 

 

فراعنه ی واقعی که در عهد آتلانتیس و کمی بعد از آن میزیسته اند کاملا با فراعنه زمان حضرت موسی متفاوت بوده و آنان از 124 هزار پیامبر خدا محسوب میشدند. از این دسته می توان به هرمس مثلث العظمه که متون بسیاری را بر روی الواحسنگی به خط باستانی هیروگلیف بیادگار گزارده نام برد. شآیان ذکر است که برخی از اینالواح ترجمه شده و در کتابی به زبان فارسی به نام هرمتیکا به چاپ رسیده که حاویمطالب بسیار ارزشمندی از این الواح است. در این کتاب حدسیات و گمانهایی مبنی بریکتا دانستن هرمس با برخی پیامبران قدیمی منجمله ادریس پیامبر آمدهاست.

انسانهای آن عهد از درصد بیشتری از توانایی مغز خود (نه فقط مغزفیزیکی) استفاده می کردند و دارای قدرتهایی بودند که در حال حاضر از آنها به عنوانقدرتهای ماورایی یاد می شود در صورتی که برای افراد آن زمان امری بدیهی و عادی بودهاست از قبیل روشن بینی، طی الارض و ... .لازم به ذکر است که ابر انسانهایی که دردورانهای قبل از آتلانتیس یعنی "لموریا" و "مو" زندگی می کردند نیز به مراتب ازآتلانتین ها قویتر بوده اند. همانطور که می دانید انسانهای کنونی از 3 الی 7 درصدتوانایی مغز خود استفاده می کنند که این عدد در زمان آتلانتین ها بسیار بیشتر بودهاست. اساتید بزرگ در خردهای باستانی دلیل از بین رفتن و ناپدید شدن آتلانتیس راغرور بیش از حد مردم آن زمان دانسته و این غرور موجب برانگیختن قهر خداوندی و ازبین رفتن آنها شده است.


مصر سرزمین مقدسی بوده و پیامبران زیادی یا در آنجابوده اند یا بدانجا سفر کرده اند. حالا باید معنای واقعی هرم را بررسینماییم:

هرم در انگلیسی Pyramid نامیده می شود که لغتی با ریشه یونانیاست:

Pyramid = Pyr-a-mid = Fire-in the-Middle

که به معنی "آتشی درمیانه" است. این شبه جمله نمادی است از نیروی عظیم الهی موجود در قلب که به آن "نقطه ای در قلب" یا "بذر جاودان" نیز می گویند.
کلمه هرم در خطوطهیروگلیف:
همانطور که مشاهده می شود این نمادها نیز کاملا قابل تشریحهستند.
نماد اول از سمت چپ نماد انسانی است که با بزرگتر نشان دادن سر آن میخواستند تجمع انرژی بیشتر را در ناحیه چاکرای تاج نمایش دهند.
نماد وسط که یکپرنده (عقاب) است همواره سمبل انرژی الهی است - از نمونه های دیگر می توان به کبوترسفید یا سیمرغ در افسانه های پارسی اشاره کرد.
و نماد آخر هم که بس بدیهی است وسازه هرم را نمایش می دهد.
در اصل در این 3 نماد راز هرم را فاش نموده اند.
ابعاد هرم :
ارتفاع :280 رویال کوبیت (Royal Cubits واحد سنجش طولدر آن زمان که معادل 0.524 متر است) 138.8 (146.6 متر قبل از خرابی)
هر ضلع : 440 رویال کوبیت یا 230 متر
کل وزن تخمینی: 5.9 میلیون تن
برش گرافیکیاهرام
با این دیدگاه می توان به مواردی ارزشمند در بحث هرم دستیافت.
هرم دارای ابعاد مشخصی در تمامی جهات است از قاعده تا طول اضلاع وارتفاع که این ابعاد از قانون خاصی بر اساس نسبت الهی 1.618 تبعیت می کنند که به آنعدد فی می گویند. اگر هرمی مطابق شکل زیر و رعایت نسبت الهی ساخته شود خاصیت بسیارجالبی پیدا می کند و آنهم تجمع حجم بسیار بالای انرژی در نقطه مشخص شده در تصویراست. از این طریق انجام مدیتیشن ها و تمرکزها و همچنین دریافت انرژی مضاعف برایانجام کارهای خاص (به اصطلاح غلط "ماورایی") بسیار آسانتر و نتیجه بخش تراست.
 

اطلاعات جامع نسبت طلاییفی
همانطور که در شکل زیر می بینید در دیوارهای هرم سوراخهایی وجود داشته (خطوط g) که در زمانهای خاص با ستارگان خاصی در صور فلکی مشخص در ارتباط بوده وفراعنه و اساتید مدیتیشن های مربوطه را انجام می دادند. درضمن دقیقا مانند خود هرمبه طور برعکس در زیر آن ساخته شده که برخی از بخش های آن در تصویر دیده میشود.(ناحیه C)

 

گفته می‌شود که اگردو خط عمود بر هم از دو منتها الیه شرقی – غربی و شمالی- جنوبی زمین رسم کنیم، محلتلاقی آن دو در محل ساخت اهرام مصر خواهد بود و دیگر اینکه ابعاد و اندازه‌هایاهرام مصر به لحاظ هندسی با بعضی فواصل و نسبت‌های نجومی متناسب است.
درتصاویر زیر به وضوح خرد باستانی مصر مشاهده می شود.(به تصاویر و رابطه آن باستارگان، صور فلکی و راه شیری خوب دقت کنید). به راستی که ده ها کتاب در این بارهباید نگاشت. ارتباط کلیه هرمهای موجود در مصر را با صور فلکی و ستارگان راه شیری دراین نقشه به زیبایی پیداست. آنها چه می دانستند و ما هنوز نمی دانیم. به چه زیباییصورت فلکی Orion بر روی اهرام نقش شده است. همانطور که می بینید مراکز A,B,C,D هرمهایی بودند تخریب شده اند ولی بقآیای آنها باقی مانده است.

هفت شهرعشق را عطار گشت ---- ما هنوز اندر خم یک کوچهایم

 

 

به هر حالاهرام مصر بغیر از اینکه مقبره بوده جایگاهی برای انجام مراسم آیینی و مدیتیشنهایسنگین و بسیار قدرتمند آن زمان بوده است. برخی ستارگان مرتبط با این معبرها عبارتنداز: Sirius – Alnitak – Kochab – Thuban  

 

در مورد برخی خواص هرم‌: غذاهایی که در زیر اهرام نگه داشته شود ‌٢ تا ‌٣ برابر بیشتر غذاهایی که دردماهای معمول نگه داشته می‌شوند؛ بدون فساد باقی خواهند ماند. مزه‌ی غذاها درزیر اهرام کمتر دچار تغییر می‌شود.اهرام منجر به آب گیری و مومیایی شدن هرچیزیمی ‌شوند ولی مانع از فساد آنها شده و از رشد قارچ‌ها هم ممانعت می کنند. به علاوهآنها منجر به کاهش سرعت رشد و یا توقف کامل رشد میکرو اوگانیسم های مختلف میشوند.افرادی که در خانه های هرمی زندگی می‌کنند؛ یا کسانی که در ساختمان‌هایهرمی کار می‌کنند، یا آنهایی که در زیر ساختارهای هرمی می‌خوابند همگی نوعی واکنشفوری مثبت در برخوردها از خود نشان می دهند.موجودات به صورت مغناطیسی بهنسخه‌های مشابه هرمی جذب می‌شوند. مشاهدات مختلف از نقاط مختلف نشان می‌دهند کهحیوانات اهلی از هر نوع تمایلی به باقی ماندن و نزدیک شدن به ساختارهای هرمی دارندو در زیر آنها سرعت رشد بیشتری دارند...
 
در تصویر زیر رابطه برخی چاکراها با برخی سیارات و ستارهها آمده است:


در زیر مقایسه ایاز ابعاد Sirius و برخی ستارگان دیگر مثل خورشید منظومه شمسی آمدهاست

 

خفو همانفرمانروایی است که یونانی ها او را خئوپس می نامیدند و بزرگترین هرم از آن اوست وپس از مدتی پسر و نوه ی خفو نیز برای خود هرم هایی را ساختند البته در اطراف ودرمجاورت این سه هرم چند هرم کوچک نیز بنا شده اند که این هرم ها متعلق به درباریانوملکه ها بوده است.
اهرام مصر از سه هرم بزرگ تشکیل شده است که درکنار آنهاهرم های کوچکی نیز وجود دارند. وقتی ما اهرام مصر را از نزدیک می بینیم هرم وسطی ازهمه بزرگتر به نظر می رسد ولی این اشتباه است زیرا که هرم وسط چون روی زمین مرتفعتری بنا شده است بزرگ تر به نظر می رسد. ولی در اصل هرم خفو که که در تصویر زیر سمت راست هرم وسط قراردارد از همه بزرگتر است

 

هرم ها درگورستانی قدیمی در جیزه واقع شده اند. گروهی از باستان شناسان عقیده دارند که 100/000 کارگر به مدت بیست وسه سال کار کردند. در این اهرام بیش از دو و نیم میلیونقطعه سنگ به کار رفته و وزن آن ها از ٥/ ٢ تن تا چهل تن است.یکی از طرقی کهاحتمال دارد مصریان باستان سنگ های غول پیکر را حمل می کردند شیوه ی غلطاندن و بلندکردن است. یکی از دانشمندان اتریشی به نام آقای پروفسر دکتر اسکارریدل برای اینمعما راه حلی پیشنهاد کرده است. او می گوید که مصریان برای حمل این سنگ ها دور همجمع می شدند و با نیروی خود و به وسیله ی اهرم هایی این سنگ ها را می غلتاندند امادر این باره نظر های بسیاری وجود دارد بعضی از باستان شناسان عقیده دارند که اینسنگ ها را با استفاده از سطوح شیبدار ماسه ای به بالای هرم ها می بردند.درتصاویر زیر 2 روش برای بالا بردن سنگها ترسیم شده ولی من که متوجه نشدم سنگ 40 تنیرا چند نفر می توانند حمل کنند (هل بدهند یا بکشند!؟) که در این باریکه راه همگیبتوانند راه بروند (به قول خودمون "جا بشن")؟ اصلا معقولنیست!

عده ای از باستانشناسان عقیده دارند که مصریان از داروهای نیروزای قوی استفاده می کردند و به وسیلهی آنها این سنگ ها را به بالا می بردند!!! (قافیه به تنگ آید --- شاعر به جفنگآید)اما نظریه بسیار معتبرتر در میان اساتید متبحر در زمینه قدرتهای مغزیاین است که این هرمها و جابه جایی سنگها با قدرت مغز و تمرکز تنی چند از اساتید آنزمان انجام می شده که البته این حرف در زمان بیشتر به لطیفه و توهم شباهت دارد تاواقعیت ولی ...اهرام مصر از هر نظر چه از نظر معماری وموقعیت جغرافیایی درمحل مناسبی قرار دارد.نمای گرافیکی اهرام از بالا
هرم به گونه ایساخته شده است که به چهار جهت اصلی مشرف است.
خط مداری که از روی جیزه می گذرددقیقا خشکی ها وآب های روی کره ی زمین را دقیقا نصف می کند و هرم در چنین نقطه ایاز نصف النهار ساخته شده است
.
نوک هرم بزرگ دقیقا شمال و اطرافش نیز خط استوارا نشان می دهد
.سنگ هایی که در این هرم به کار رفته است از خود کشور مصرگرفته نشده اند و طبق نظر بعضی از کارشناسان و باستان شناسان سنگ ها به مدت ده سالتوسط کارگران حمل می شده است و بعد از ده سال تازه به محل بنای اهرام مصر آوردهشدند هنوز هیچ کس نمی داند که این سنگ ها متعلق به چه کشوری است و یا مهندس یامعمار اهرام مصر چه کسی بوده است و از چه شیوه ای استفاده شده است.نکته ایکه باید در اینجا به آن اشاره کرد این است که صد هزار کارگر برای ساخت اهرام مصر براساس یاداشت های هردوت درعرض بیست سال متمادی مشغول بودند. جالب اینکه اگر هر کارگرروزانه به اندازه ی یکصد گرم پیاز مصرف می کرده با این حساب هر روز برای تامین غذاییکصدهزار کارگر معادل ده هزار کیلو پیاز نیاز بوده است. این رقم در ده روز به یکصدهزار کیلو می رسد و مسلما در ماه نیز به سیصد تن می رسد. با این محاسبه مشخص است کهدرعرض شش ماه کار متوالی حدود هزار و هشتصد تن پیاز مصرف شده است و این اصلا معقولنیست چرا که حمل و نقل – محل کاشت و زمان برداشت – تعداد کارگران – آمار بیماری ومرگ و میر و ... این محاسبات را صد چندان نموده و از قاعده عقل خارج میسازد.البته ما باید نیاز خود مردم مصر را نیز به این میزان بیفزاییم و اگرمیزان گازهای حاصل از مصرف پیاز را که مردمان آن زمان دفع می کردند حساب کنیم سبباز بین رفتن لایه ی ازن اطراف کره ی زمین خواهیم شد!!!این بدین معناست کهذهن انسان امروزی قادر به حل این معما نیست و جواب را در مسیر دیگری بایدیافت

 

و در نهایتتصویری بسیار زیبا از اهرام ثلاثه مصر: